لعیا زنگنه با انتشار این عکس در صفحه اینستاگرامش شایعاتی را مبنی بر اینکه این دختر بچه دختر لعیا زنگنه است به راه انداخت.اما این موضوع صحت نداشته و او دختر یکی از بستگان لعیا زنگنه است.
آیا این دختر بچه دختر لعیا زنگنه است ؟
بیوگرافی لعیا زنگنه
در بیوگرافی لعیا زنگنه آمده است : او متولد 1 مهر 1344 در تهران ، بازیگر سینما و تلویزیون است
فارغ التحصیل لیسانس ادبیات نمایشی از دانشگاه هنر تهران می باشد که دوره نقاشی را هم گذرانده و بشدت عشق فوتبال دارد و طرفدار تیم ملی آرژانتین است
قد لعیا زنگنه
در بیوگرافی لعیا زنگنه آمده است قد او 164 سانتی متر است.
بیوگرافی خانواده لعیا زنگنه
در بیوگرافی لعیا زنگنه درباره ی خانواده اش میخوانیم : لعیا زنگنه در شهر تهران بعنوان فرزند دوم در یک خانواده بسیار مذهبی به دنیا آمد ، 1برادر بزرگتر و 2 برادر و 1 خواهر کوچکتر از خود دارد
پدرش اصالتا اصفهانی اسـت و مادرش اصالتا لر بختیاری منطقه اقلید فارس میباشد. پدر خانم زنگنه مهندس معاون اسبق نظام مهندسی استان اصفهان و مادرش خانه دار اسـت.
خانواده پدر سالار من
اصلا و به هیچ خانواده من بخصوص پدرم نه با سینما و نه با تلویزیون هیچ قرابتی نداشتند ، یک خانواده کاملا پدر سالار داشتم
من اولین باری که سینما رفتم حدود 5 – 6 سالم که با مرحوم عموم و زن عموم رفتیم و فیلم هندی دیدم
ازدواج و وضعیت تاهل لعیا زنگنه
بیشترین جستجوها در بیوگرافی لعیا زنگنه درباره همسر ایشان است که شما عزیزان میخواهید بدانید همسر ایشان کیست.
لعیا زنگنه بشدت محافظه کار است و کمتر مصاحبه می کند، اما او سالهاست ازدواج کرده و از این زندگی صاحب یک دختر به نام سارا می باشد
نمیتوانم بگویم من به عنوان یک بازیگر زن رنج نمیبرم از اینکه نتوانم با صراحت حرفم را بزنم و خودم باشم. نمیتوانم بگویم که مثلا من سه تا بچه دارم -ندارمها- ولی نمیدانم به عنوان یک بازیگر چرا باید بچهام را پنهان کنم؟ کاش اینطور نبود. کاش ما آدمها را همینطور که هستند میپذیرفتیم. کاش قضاوت نمیکردیم و کمی حق انتخاب به آدمها میدادیم… مثلا یادم هست آن اوایل عکس من روی جلد یکی از مجلات چاپ شد و من دوست نداشتم و زنگ زدم خیلی دانشجویی و ساده گفتم چرا عکس مرا چاپ کردهاید؟ گفت ای بابا خانم، از خداتان باشد. بقیه به ما پول میدهند که عکسشان را چاپ کنیم. خب من دوست نداشتم ولی این حق انتخاب را به شما نمیدهند و این مرا آزار میدهد.
علایق و حقایقی درباره لعیا زنگنه
در ادامه بیوگرافی لعیا زنگنه مروری میکنیم بر علایق و حقایقی درباره ی او.با ما همراه باشید.
گزیده کاری لعیا زنگنه
در سینما و تلویزیون گزیده کار کردم و برای پذیرفتن هر نقش ابتدا باید گروه را دوست داشته باشم، حتی اگر کار هم ضعیف باشد چنانچه ارتباط مناسبی با گروه برقرار کنم حاضرم در فیلم حضور یابم
لعیا زنگنه عشق شدید فوتبال
در بیوگرافی لعیا زنگنه درباره ی علاقه اش به فوتبال آمده است : عاشق فوتبالم! اما تیمم نابود شد؛ آرژانتین ! ولی تیمیکه با آن گریه کردم غنا بود… نمیتوانید تصور کنید وقتی من فوتبال میبینم چه ریختیام. اصلا یک آدم دیگر میشوم… شاید یکی از دلایلی که فوتبال را دوست دارم، همین است که کاملا زمان و مکان و همهچیز از یادت میرود و هرچیزی که چنین خاصیتی داشته باشد، حال مرا خیلی خوب میکند… بچهها هم همینطورند؛ فوتبال و بچهها.
در بیوگرافی لعیا زنگنه میخوانیم : خانوم زنگنه در بین نقاشان و هنرمندان تجسمی نیز صاحب نام است
اولین بار در سال 1389 نمایشگاه نقاشی خود را در تورنتو کانادا برپا کرد سپس در نمایشگاه پازل تهران موجب حیرت و تشویق طرفداران خود شد
مـن اعتقادی بـه تفکیک و دیوار ندارم. بین هنرها دیواری وجود ندارد. بدون توجه بـه واکنشها، مـن همانقدر کـه خودم را بازیگر میدانم، همانقدر و شاید بیشتر، یک نقاش میدانم.
در دوران قبل از دانشجویی ام، از دوران کودکی با نقاشی زندگی کردم و تمامی احساس کودکی ام رابا نقاشی بیان می کردم. بـه قول نصرت رحمانی «با اندکی تغییر» مـن آدمیام کـه در حاشیه زندگی ام نقاشی میکنم ولی با نقاشی زندگی می کنم…
همیشه با یک لباس؟!
من غارم را خیلی دوست دارم. دوستان صمیمیام میگویند که تو انگار یک دیوار دورت هست. انگار میترسم که مرا بشناسند… چون این اتفاق افتاده که دیوار دورم را برداشتهام و اجازه دادهام که به من نزدیک شوند و بعد عکسالعملهایی دیدهام که آزردهام کرده است. اینجا آدمها خیلی راحت اجازه قضاوت کردن درباره تو را به خود میدهند.
وقتی من بازیگر وارد دفتر کارگردانی میشوم که زنگ زده و به من پیشنهاد کار کرده اولین حرفی که میزند این است که اه! خانم زنگنه شما همیشه با این لباس میروید بیرون؟ و من فکر میکنم این آقا وقتی به یک بازیگر خانم زنگ میزند انتظار دیدن دختری که لباس ساده پوشیده و کارهای عجیبی با صورتش نکرده ندارد… خب اذیت میشوم. این اختیار را به او میدهم که مرا انتخاب نکند اما نمیتوانم بگویم دلم نمیسوزد.
من اعتقاداتی دارم و در کشور اسلامی زندگی می کنم که رهبر دینی من کسی است که ادامه نسلش یک زن است
اگر در این مملکت من کاره ای بودم اجازه نمی دادم کسی اسم دخترش را فاطمه بگذارد چرا که خیلی سنگین است، او بانوی ما و بانوی تمام عالم است
آهنگ گوگوش لعیا زنگنه
زمان ما زیاد نمی ذاشتن آهنگ گوش بدیم ، خیلی وقتا که ناراحت بودم و تنها بودم با آهنگ «مادر» از گوگوش آرام می گرفتم و خودمو خالی می کردم
دوست ندارم اینقدر انرژی هدر دهم
من به عنوان یک بازیگر زن از اینکه اینقدر مراقب باشم که اتفاقات عجیب و غریبی نیفتد اذیت میشوم. از من انرژی میگیرد. دوست ندارم اینقدر انرژی هدر دهم. نهایتش چه اتفاقی میافتد؟ آن پروانه شدن یا دگردیسی یا شاهنقش برایم رخ نمیدهد. من این را با خودم حلاجی کردهام.
میگویم مگر چند درصد از آدمها به آن آرزوهای بزرگی که داشتهاند رسیدهاند؟ من هم جزو آنهایی که نرسیدهاند. همه کرمها که پروانه نمیشوند یک عدهشان در پیلههایشان میمیرند و یک عده خفه میشوند. نه من در پیله نخواهم ماند وقتی مثلا با کیمیایی کار میکنم و در تجربه دوم نقشی متفاوت به من میدهد یعنی اینکه او دارد خود واقعی من را میبیند و این بینهایت برای من ارزشمند است.
با استار شدن مشکل ندارم
ستاره یعنی چی؟ آدم چطوری ستاره میشود؟ اینکه پرکار باشد؟ من میتوانم به جرات بگویم که هنوز روی همان موجی هستم که زیر پایم آمده البته نه با پرکاری یا اینکه روی جلد مجلهها باشم. من این کار را نمیکنم. من نمیخواهم مانکن باشم یا شو بدهم. اینها انتخاب من نیست. میتواند انتخاب فرد دیگر باشد- که قابل احترام هم هست- اما من آن کار را نمیکنم. اگر میخواهند بگویند استار نماندم، باشد. من نمیخواستم -به آن معنی- استار باشم.
نسبت به ستاره شدن گارد ندارم ولی میگویم اگر لازمهاش این است که دنیای خصوصیات را از دست بدهی -چون یکیاش این است دیگر- من این را دوست ندارم و این کار را نمیکنم. من با استار شدن مشکل ندارم ولی دوست ندارم راجع به زندگی خصوصیام حرفی بزنم. اگر استار شدن لازمهاش این است که این کار را بکنی، من نمیتوانم.
فرق بین مریل استریپ با آنجلینا جولی – که باهاش خیلی مسئله دارم- چیست؟ خیلی واضح است دیگر. نمیگوییم کی خوب است و کی بد. متفاوتند. کی این تفاوت را تعیین میکند؟ خودشان. بعد آیا یکی میگوید این بد است و دیگری میگوید آن یکی نه اصلا قشنگیاش به همین است. به یکدست نبودن. به هر حال یک فرقی هست بین رویا نونهالی با فلان بازیگر که نمیشود هم اسم برد!
تلویزیون سکوی پرتاب من بود
بیماری لعیا زنگنه چیست؟
بر خلاف شایعات که اشاره به بیماری لاعلاج لعیا زنگنه دارند وی سالم است و هیچ بیماری ندارد.
با دعوت و اصرار جمشید بهمنی در زمان دانشجوی با بچه های تئاتر دانشگاه فعالیت خود را بصورت مبتدی آغاز کرد و رفته رفته با چهره های شاخصی همکاری کرد.
وی در دوران دانشجویی در چند نمایش از جمله پارانویا، یادگار، خال خالی (عروسکی) و نیز در فیلم کوتاه دانشجویی در کنج تنهایی بازی کرد. نخستین کار حرفه ای اش در تئاتر، بازی در نمایش یادگار سال های شن علی رفیعی، 1371بود.
در بیوگرافی لعیا زنگنه آمده است : او در سال 1375 با نقش آفرینی فیلم راز مینا ساخته ی عباس رافعی وارد عرصه ی سینما شد.

رشته تحصیلی مـن ادبیات نمایشی بودو از بازیگری متنفر بودم. در دانشگاه دوستان سالبالایی، میگفتند بیا تئاتر کار کن ولی تصور این کـه روی صحنه بروم برایم باورکردنی نبود. فکر میکردم تمام دغدغه مـن ادبیات نمایشی اسـت.
خلاصه این کـه هیچکدام از سالبالاییهایي کـه آمدند زورشان بـه مـن نرسید؛ غیر از جمشید بهمنی کـه آمد و بـه مـن گفت تـو فقط بیا بنشین کنار صحنه. مـن هم رفتم و یک روز خودم را وسط صحنه دیدم… بینهایت احساس عجیبی بود، اصلا یک دنیای دیگری بود…
در یکی از بازی های تئاتر ، رضا ایرانمنش او را دید و از طریق دوستی وی را به حمید لبخنده (کارگردان) برای بازی در سریال جدیدش معرفی کرد.
در دوران دانشجویی رضا ایرانمنش کـه مرتب سرصحنه بـه مـن می گفت تـو خیلی خوب بازی میکنی و مـن با خودم می گفتم این دیوانه اسـت! گفت چرا کار نمیکنی؟ گفتم دارم تئاتر بازی میکنم. گفت نه، تصویر. مـن هم حرفم این بود کـه تصویر نه! تا این کـه آقای ایرانمنش بـه مـن گفت غلامرضا رمضانی میـــخواهد یک کار بسازد و تـو فقط بیا فیلمنامه را بخوان.
مـن فیلمنامه را خواندم و… مثل این کـه غیر عادی بود… چند برگ از وسط یکی از این دفترهای بزرگ قدیمی کندم و نشستم تمام اشکالات فیلمنامه را پشت و روی این برگها نوشتم و بردم دادم بـه آقای رمضانی. آقای رمضانی گفت کـه نه، تـو بـه درد مـا نمی خوري. بلند شو مـن تـو را یک جایی ببرم. مـن هیچچیز نمیدانستم غیر از این کـه گفتند دفتر آقای شاهسواری اسـت.
ایستادم وسط همان سالن بیرون و از یکی از اتاق ها آقای لبخنده خارج شد و یکجوری مرا نگاه کرد کـه انگار از مریخ آمده ام! کـه بعد مـن رفتم خانه گفتم رفتم بـه دفتری کـه همه ی چیزش غیرعادی بود! مدتی بعد زنگ زدند، گفتند برای کار بیایید و مـن هم رفتم، فقط بدلیل آدم هایش… مـن خیلی اینجوری ام.
خلاصه این کـه آمدم و تمرینهاي کلی بیان و احساس و این مسائل شروع شد ولی بازهم نمیدانستم کـه نقشم چیست. بـه مـن گفتند چادر میتوانی سرت کنی؟ و روز آخر بـه مـا گفتند نقش ها را می خواهیم بگوییم و تـو مریمی. بعد فیلمنامه راکه دادند، مـن نشستم بـه خواندن و دیگر نتوانستم بگذارم زمین… متن بینظیری بود. یعنی دیگر بـه این فکر نکردم کـه تـو کـه بازیگری را دوست نداشتی…
شهرت لعیا زنگنه با سریال «در پناه تو»
استعداد هنری وی توسط امین تارخ در سال 1371 کشف و با هدایت هنری و مشاوره محمدعلی کشاورز و ثریا قاسمی وارد عرصه تلویزیون و سینما شد.
به این ترتیب خانم زنگنه در سال 1373 وقتی 30 ساله بود در سریال “در پناه تو” به کارگردانی حمید لبخنده با نقش مریم افشار جلوی دوربین رفت
او به همراه بازیگران دیگر این سریال همچون پارسا پیروزفر ،رامین پپرجمی و مرحوم حسن جوهرچی به او شهرت رسید.

انکار عشق و جوانی ممنـــوع
«در پناه تو» حد فاصل دو دوران است. نقطهای است بر پایان عصری در تلویزیون که در آن، زن و شوهرها از اول زن و شوهر بودند و آدمها تا پیش از مراسم خواستگاری، طرف ازدواجشان را نهایتا یکی، دو نظر دیده بودند. عصر داستانهایی کــه شخصیـتهایشــان از نوجوانی مستقیما پا به بزرگسالی میگذاشتند و روایت جوانانه، تنها به سرگذشت عبرتآموز «ف. م» ۲۰ساله از تهران محدود میشد.
عصر جوانهایی که در بحبوحه انقلاب و جنگ و سازندگی، وقت و عذری برای سرکشی و بیمسئولیتی و عاشقی نداشتند. «در پناه تو» در میان چنین تصویر و تصوری آمد و عشق زمینی را – نه به عنوان آزمون و امتحان و وسوسه– در هیئت یک واقعیت خوشایند گریزناپذیر به تلویزیون آورد. در این راه، مثل هر پیشگام و خطشکن دیگری تهمت چشید و رنج کشید و «اصلاح» شد. اما ماموریتش را هرطور که بود انجام داد: اتفاق، افتاده بود؛ دیگر کسی نمیتوانست عشق و جوانی را انکار کند.
از موفقیت لعیا زنگنه تا خارج
خانم بازیگر در ادامه سال 1376 سریال «در قلب من» را بازی کرد سپس در مجموعه «تولد دیگری» حضور داشت تا اینکه برای زندگی مدتی به خارج از کشور رفت.

سریال تولدی دیگر داستان زندگی زن و شوهری مرفه در حال کشمکش برای طلاق است که بچه هایشان این میان بلاتکلیف هستند. زن و شوهر موقع رفتن به یک مهمانی در لواسان در حین مشاجره دچار حادثه می شوند. ماشین به دره سقوط می کند و آتش می گیرد. شوهر در آخرین لحظات از اتومبیل بیرون می پرد و او را که زخمی است پیدا می کنند، اما از زن اثری نیست.

سال 1376 در اوج شهرت دچار افسردگی خیلی شدیدی شدم و خودم به آقای حمید لبخنده زنگ زدم که می خواهم کار کنم و باید از خانه بیرون بیایم
نمی خواهم از علت افسردگی ام صحبت کنم اما اینطور شد که در دومین سریالم بنام «در قلب من» بازی کردم که کار خوبی شد چون منو نجات داد و حالم رو خوب کرد
لعیا زنگنه در سینما
در بیوگرافی لعیا زنگنه میخوانیم : سال 75 در اوج شهرت خود با فیلم “راز مینا” وارد سینما شد، اما بازی کوتاه او در فیلم “مزاحم” سیروس الوند در سال 1380 بهترین نقش آفرینی او در سینما شد.

آثار ماندگار لعیا زنگنه
مدارصفر درجه نام سریالی ایرانی است که از 3 اردیبهشت 1386 از شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی ایران به روی آنتن رفت. لعیا زنگنه در این سریال نقش زینت الملوک جهانبانی را بازی کرده است.

لعیا زنگنه در فیلم خیابان های آرام به کارگردانی کمال تبریزی تهیه کنندگی محمود رضوی نقش یک افسر پلیس را ایفا میکند این فیلم ساخته سال 1389 است. خیابان های آرام داستان خبرنگاری است که در یک روز کاری خود با حوادثی در سطح شهر روبه رو می شود.

لعیا زنگنه در ماه رمضان 1392 در سریال پر طرفدار مادرانه ایفای نقش کرد. داستان این سریال از این قرار است که اردلان(مهدی سلطانی) از همسر خود(لعیا زنگنه) جدا شده و پسر و دختر خود را سرپرستی می کند اما در می یابد که فاصله زیادی از لحاظ اجتماعی با دخترش رها پیدا کرده و…

در بیوگرافی لعیا زنگنه سریال آقازاده آخرین هنرنمایی لعیا زنگنه در عرصه بازیگری است.
آقازاده با سکانسی از آزادی یک دختر زندانی آغاز و در ادامه با مرگ وی در یک سکانس نسبتاً خشن و به دور از انصاف در ذهن مخاطب، او را با خود همراه میکند. اما متاسفانه در سکانسهای بعد و یا به عبارتی بهتر، در قسمت های بعد با تفسیری متفاوت و بسیار دور از واقعیت، از میزان این جذابیت کاسته شده و مخاطب را در فضایی کاملاً غیرواقعی قرار میدهد.«نیما بحری» (امیرآقایی) به عنوان یک آقازاده سرشار از انحرافات اخلاقی، رانت خواری، همدستی با جناحهای سیاسی و سوء استفاده از هنر برای دستیابی به منافع مادی تعریف شده و در نقطه مقابل وی «حامد تهرانی» (سینا مهراد) قرار دارد که یک مامور امنیتی از طبقه سنتی و مذهبی ایرانی است.