اخبار بازیگران

عکس مدلینگی علی نصیریان در قبل از انقلاب

عکسی از علی نصیریان یکی از بهترین ستاره های سینما و تلویزیون ایران در دوران جوانی منتشر شد که چهره جذاب و مدلینگی او همه را شوکه کرد.

عکس مدلینگی علی نصیریان در قبل از انقلاب

علی نصیریان قبل از انقلاب

عکس مدلینگی علی نصیریان در قبل از انقلاب

بیوگرافی علی نصیریان

در بیوگرافی علی نصیریان آمده است: بازیگر و نمایش نامه نویس در 15 بهمن 1313 در تهران میدان شاهپور کوچه مهدی خان بدنیا آمده است. بسیاری از آثار مطرح سینمای ایران مزین به هنر بازیگری وی است.

جوانی علی نصیریان

وی در سالهای کودکی از طریق تماشای تعزیه به هنر نمایش علاقمند شد. او همچنین شیفتهٔ معرکه‌گیری، پرده‌خوانی، نقالی، خیمه‌شب‌بازی و نمایش‌های تخت حوضی بود.او در سال 1320 و اشغال ایران توسط متفقین، به دبستان ایمان رفت که پشت بازارچه قوام الدوله و بخشی از باغ معیرالممالک بود. در این مسیر هر روزه از میان بازارچه، شاهد، نمایش های سیاه بازی بود.

در ادامه بیوگرافی علی نصیریان میخوانیم: در سال ۱۳۲۶ به دبیرستان پیرنیا در چهار راه گمرک رفت و در آنجا با جمشید لایق، اسماعیل داورفر و مهدی فتحی همکلاسی شد. یک بار در مصاحبه ای گفته بود هنوز هم خودش را همکلاسی آنها می داند.

او فارغ التحصیل هنرستان هنرپیشگی که با الگوی درسی کنسرواتوار هنرهای دراماتیک پاریس در ایران دایر شده بود می باشد و نشان درجه یک هنری معادل دکترا را دارد

کودکی علی نصیریان

سال‌های اول زندگی بیوگرافی استاد نصیریان را از زبان خودش در مصاحبه‌هایش آورده‌ایم:

«من در محله شاپور تهران رشد کردم. دوره ما پر بود از نقالی در قهوه‌خانه‌ها و تعزیه در تکایا. البته به خاطر بافت سنتی و سابقه مذهبی خانواده، همراه پدرم زیاد به مراسم تعزیه می‌رفتم و همان فضا مرا به بازیگری علاقه‌مند کرد. گاهی همان‌هایی را که در تعزیه دیده بودم در خانه اجرا می‌کردم و احساس می‌کردم که این کار و تقلید کردن آن بازی‌ها چقدر حالم را خوب می‌کند. یک‌جورهایی برای خودم تمرین بازیگری می‌کردم و چون به آن علاقه داشتم و نوع بازی تعزیه را از نزدیک می‌دیدم، بیشتر دوست داشتم این کار را انجام دهم.»

کودکی علی نصیریان
کودکی علی نصیریان

قد علی نصیریان

در بیوگرافی علی نصیریان آمده است قد او 173 سانتی متر است.

ازدواج و وضعیت تاهل علی نصیریان

بیشترین جستجوها در بیوگرافی علی نصیریان درباره همسر ایشان است که شما عزیزان میخواهید بدانید همسر ایشان کیست.

استاد علی نصیریان در سال 1336 همزمان با استخدام خود با فاطمه بیات همسرش ازدواج گرد، این ازدواج بصورت سنتی و با معرفی یکی از اقوام انجام شد

علی نصیریان و همسرش

همسر علی نصیریان میگوید: در ابتدای آشنایی همراه با خانواده اطلاع نداشتیم که نصیریان در کدام بخش از وزارت ارشاد کار می کند. اول ازدواج هیچ چیزی نداشتیم و با سختی زندگی کردیم و توقعاتمان از هم کم بود.

علی دوست داشت که من هم بازیگر شوم ، اما با فرزند دار شدن تقدیر این بود که خانه دار باشم.

الان هم سه پسر به نام باربد و بابک و برمک داریم و دارای نوه هم می باشیم و هر سه در خارج از ایران زندگی می کنند .
اما به تازگی پسر کوچکمان به ایران آمده و در کنارمان زندگی می کند.

علایق و حقایقی درباره علی نصیریان

در ادامه بیوگرافی علی نصیریان مروری میکنیم بر علایق و حقایقی درباره ی او.با ما همراه باشید.

  • آنچه همیشه برای من اهمیت داشته، کار در سینما و تلویزیون و یا کوتاهی و بلندی نقش نبوده، بلکه خود نقش است که برای من بسیار با اهمیت است.
  • من اهل مرزکشی بین مدیوم‌های مختلف نیستم و با این موضوع به شکل حساب‌ گرانه و خط کشی شده برخورد نمی‌کنم، بنابراین برای پذیرفتن نقش، شرط سینمایی یا تلویزیونی بودن کار را پیش نمی‎کشم.
  • وقتی بودجه از کاری حذف می‌شود، تهیه کننده‌ها ترجیح می‌دهند برای ساخت کارهایشان به سراغ نیروی ارزان بروند و همین ارزانی باعث تولید کارهای ضعیف می‌شود، چون در این شرایط معمولاً نویسنده، کارگردان، بازیگر و سایر عوامل حرفه‌ای در کار حضور پیدا نمی‌کنند.
  • هر وقت تلویزیون در ساخت آثارش موفق عمل کرده، مخاطبان جذب آن شده اند و گول رنگ و لعاب‌های سریال‌های ماهواره‌ای را که با فرهنگ ما در تضاد است، نمی‌خورند.
  • بازيگری يکسری قوانين و قواعدی دارد، اما برای من بازیگری، شوریدگی است.
  • هر بازيگری روش‎ها و تجارب خاص خود را برای بازی كردن دارد. اين مجموعه تجربه‌ها به طور ناخودآگاه آدم را به سمت و سوی تمركز روی آن اتفاق سوق می‎دهد.
  • در طول این سال‌ها کتاب برای من و همسرم بهترین همدم بوده است. هر دوی ما زمان زیادی را صرف مطالعه می‌کنیم. وقتی شما کتاب می‌خوانید، دریچهِ جدیدی رو به شما باز می‌شود و عطش شما را برای بیشتر دانستن بیشتر می‌کند.
  • یکی از چیزهایی که امروز در سینمای ما مشکل آفرین است، مسئله ممیزی است، یعنی اینکه شما توانایی بیان آنچه در باطنتان است و به آن فکر می‌کنید را ندارید. اگر بخواهید کاری کنید، سرو ته و دم و همه چیزهایش را می‌زنند. خب، یکی از موانع همین است که نمی‌توانید آزادانه فکر کنید.
  • كار هنر هيچ محدوديتي ندارد. هر دوره‌اي استعدادهای خاص خودش را دارد، كارهای هنری خاص خودش به وجود می ‌آيد و به وجود آمده است.
  • شوآف، روزنامه، عكس، تلويزيون رفتن و سريال بازی كردن، شهرت و عشق، فلان و اينها، بكر بودن خلق اثر هنری را از بين برده است.
  • ما الان دهه نود هستيم، يادم است دهه سی، سی و یک عدد كتاب تئاتر در ايران چاپ شده بود، آن هم هنر تئاتر اميرحسين مشيری بود، درحالي كه شما در اين زمانه وقتی به دور و بر خود نگاه می كنيد، از شبكه‌های اجتماعی، اينترنت، كتاب، از رفت و آمد به غرب، تحصيلكرده‌های غرب و تحصيل كرده‌های داخل، اطلاعاتي كه وارد می ‌شود و بچه‌ها همه اينها را می گيرند، تجربه ورك‌شاپ‌ها، كارگاه‌ها، دانشكده‌ها هم هست و اصلا قابل قياس با زمان ما نيست، زمان ما حتی دانشكده تئاتر هم نداشتيم.
  • شعبان بی ‌مخ را می ‌شناختم، هم محلی ‌مان بود. شعبان بی ‌مخ در سه‌ راه بوذرجمهوری كه الان چهارراه شده است، می‌نشست. سر آن كوچه كله ‌پاچه‌ای بود و صبح به صبح دم خيابان می ‌نشست و كله‌پاچه می ‌خورد. اينها را من ديده بودم، بعد از اينكه زورخانه‌دار شد، ما را به زورخانه‌اش دعوت كرد و زمانی ‌كه تالار سنگلج را درست كردند، ما هم او را به تئاترمان دعوت كرديم.
  • امروز در دنيا امنيت و آرامشی نيست. هنر زمانی رشد می ‌كند كه در يک جامعه امنيت و آرامش وجود داشته باشد. در يك جامعه متشنجی كه بمباران است، نمی ‌توان تئاتر درست كرد.
  • سن من ايجاب نمی ‌كند كه زياد كار كنم، خسته می ‌شوم. همين حالا كه سر صحنه هستيم، يک سكانس بيرون داشتيم، يك سكانس در راهرو داشتيم و يک سكانس هم داخل داريم. باور كنيد خسته‌ شده‌ام، آنقدر توان ندارم كه كار زيادتری بكنم، من كارهايم را انجام داده‌ام، اين تلاش من هم از روی عشق است؛ عشقی كه هميشه داشتم و الان هم دارم.
  • به نسل جديد بگويم گوشه پارک شهر كه تازه داشتند درخت می ‌كاشتند و حتی ديوار و نرده نداشت، می ‌رفتيم تمرين می ‌كرديم؟ نسل جديد با پارامترهای امروزی می ‌گويد: خب شما ديوانه بوده‌ايد!
نشان های علی نصیریان و چهره ماندگار

در بیوگرافی علی نصیریان آمده است : در سال 1335 جایزه نمایشنامه نویسی را برای نمایش بلبل سرگشته گرفت، در سال 1380 بعنوان چهره ماندگار عرصه هنری شناخته شد

همه چیز درباره شزم! خشم خدایان

سال 84 نشان درجه یک هنری معادل دکترا از سید محمد خاتمی (رئیس جمهور وقت) دریافت کرد و در نهایت سال 1394 نشان سرو هنر برای یک عمر تلاش هنری به وی اعطا شد

اعتراض علی نصیریان به خط قرمز ها

استاد نصیریان حالا بعد از چندین سال موضع سختی نسبت به سانسور دارد

می گوید : دست زن جوراب می کنند که مچش دیده نشود، گردنش را می پوشانند، خب این حساسیت ها اضافی است، چرا افراطی گری می کنیم ؟

من حج رفته ام و مردم آسیا، اروپا و آفریقا در جوار خانه خدا دیده ام، اصلا این حرفا نیست، در طواف می بینید که زن گردن و دستش باز است، لباس راحتی پوشیده و طواف می کند

چرا اینقدر مته به خشخاش می گذاریم …

بازیگر نباید الکل بخورد و به میهمانی برود

نصیریان به مسائلی که باید یک بازیگر آنها را رعایت کند اشاره کرد و گفت: «مسئله وقت‌شناسی یکی از پرنسیب‌های کار ما است درحالی که ما پرنسیب‌های زیادی داریم که باید رعایت کنیم؛ یک بازیگر باید خواب کافی داشته باشد، باید رژیم خاص غذایی داشته باشد، نباید الکل بخورد یا نباید مواد مخدر مصرف کند، نباید میهمانی برود یا سیگار بکشد اما متاسفانه خیلی از این پرنسیب‌ها رعایت نمی‌شود و فکر می‌کنند بازیگری کار ساده‌ای است.»

مسعود کیمیایی هیچ وقت به من پیشنهاد همکاری نداد

بازیگر سریال هزاردستان درباره همکاری نکردنش با مسعود کیمیایی در طول این سالها گفت: «هیچ وقت پیشنهادی از مسعود کیمیایی به من نشد که اگر کرده بود حتما مطالعه می‌کردم چون کیمیایی آدم کمی نیست. این اتفاق درباره آقای بیضایی هم افتاد و هیچ وقت با هم کار نکردیم.»

جواب رد علی نصیریان به مهرجویی

کمتر کسی است که به پیشنهاد داریوش مهرجویی نه بگوید به خاطرآنکه فکر می‌کند نقش چیزی برای عرضه ندارد. نصریان پیشنهاد بازی در «اجاره نشین‌ها» را رد کرد چون به نظرش نقش جای کار نداشت.

کاراکتر تلخ، چشم‌های باهوش

نصریان کم حرف است، کمتر در مجالس هنری حاضر می شود، تلخ است و کم دیده می‌شود، اهل بروبیا و سخنرانی و سروصدا نیست. آرام و بی صدا کار می‌کند و مثل یک موج بلند دریا، هر از گاهی سر به آسمان می‌کند و دوباره پایین می‌آید. بخشی از درونگرایی و پیچیدگی بازی‌هایش به شخصیتش بر می‌گردد همانطور که اندوه بیشتر آنها ناشی از وجود خود اوست. اگر بگوییم که او مرد اندوهگینی است بیراه نگفته‌ایم، تلخی او مستمر است، از ته قلبش نشأت می‌گیرد و در هر نقشی، حتی در کمدی‌ترین آنها سرریز می‌کند.

بیوگرافی حمید لولایی

می‌گویند چشم‌ها پنجره‌های روح‌اند و چشم‌های علی نصریان قادر است هر بار ما را برابر یک روح تازه قرار دهد. یک بار امیر پوریا در مقاله‌ای (مجله فیلم، بزرگداشت نصریان) توضیح داد که چطور کشیدگی چشم‌های نصریان با هوش وی ارتباط دارد و این بازیگر در «آقای هالو» یا پرهیز از نگاه‌های موذیانه آن را خفیف کرده و در مقابل در «گرگ‌ها» یا «ناخدا خورشید» به آن پروبال داده تا وجه خباثت و شیطنت آنها را پروبال دهد. او با ترکیب این نگاه‌ها و خنده‌های از ته دل یا لبخندهای معصومانه چیزی می‌سازد که ما را به واقعیت نقش می‌رساند.

تندیس علی نصیریان

جشن تولد 80 سالگی علی نصیریان چهره ماندگار هنر بازیگری ایران در هشتمین نشست صمیمانه هنرمندان با عنوان تولد ماه در موزه هنرهای دینی امام علی (ع) برگزار شد. در این مراسم از تندیس علی نصیریان بازیگر پیشکسوت سینمای ایران رونمایی شد.

جشن تولد 80 سالگی علی نصیریان
جشن تولد 80 سالگی علی نصیریان

تندیس علی نصیریان

شروع فعالیت هنری علی نصیریان

در بیوگرافی علی نصیریان جالب است بدانید گروه دوستان او یک گروه تئاتر تشکیل می دهند و یک نمایش کمدی روحوضی را در مدرسه اجرا می کنند. آنها تمرین هایشان را بعدازظهرها در محوطه جلوی کاخ دادگستری میدان ارگ انجام می دادند.

گروه تئاتر علی نصیریان

«اواسط دبیرستان بود که خواستم جدی‌تر به این علاقه بپردازم و همراه یکی از دوستانم برای بازی در تئاتر اقدام کردم. بعد از مدتی هم با چند دوست دیگر در دبیرستان، یک گروه نمایش راه انداختیم که شاید جالب باشد بدانید که وقتی کارمان کمی رونق گرفت افرادی مانند جمشید مشایخی و عزت‌الله انتظامی هم به ما ملحق شدند و کارهای زیاد و خوبی را با هم اجرا کردیم.»

همزمان با درس دبیرستان، در کلاس «جامعه باربد» در خیابان لاله زار هم اسم می‌نویسد. این کلاس را اسماعیل مهرتاش در سال ۱۳۰۵ راه انداخته بود و در آن موسیقی، تئاتر و ادبیات درس می داد.

 او در سال ۱۳۳۰ کتاب «هنر تئاتر» را خواند. این کتاب که اولین کتاب آموزشی تئاتر در ایران بود، تصمیم نصیریان را نهایی کرد.

علی نصیریان در هنرستان هنرپیشگی

در ادامه بیوگرافی علی نصیریان میخوانیم: او در کلاس تئاتر سعدی که همسر عبدالحسین نوشین آن را اداره می‌کرد هم شرکت می‌کرد،در پی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، تئاتر سعدی به آتش کشیده شد و نصیریان به هنرستان هنرپیشگی که در آن زمان تنها مدرسهٔ تئاتر ایران بود رفت.

هنرستان هنرپیشگی که در سال ۱۳۱۸ تأسیس شد، اولین مدرسه تئاتر رسمی در ایران بود که در زمینه بازیگری مدرک هم می‌داد. در این دوره، معلمان سعی می‌کردند، آنچه را که می‌دانستند به شاگردان بیاموزند. نوعی آموزش سینه‌به‌سینه، به‌خصوص اسماعیل مهرتاش که برای اولین بار بذر تئاتر ایرانی را در ذهن هنرجویان کاشت. فهیمه راستکار، بیژن مفید، حسین کسبیان، رفعت هاشم پور و … از هم دوره‌ای‌های نصیریان در هنرستان هنرپیشگی بودند.

اولین نمایش‌نامه علی نصیریان

در بیوگرافی علی نصیریان جالب است بدانید : نصیریان از دههٔ ۱۳۳۰ در نمایش‌های حرفه‌ای، بازیگری و نویسندگی می‌کرد و از اعضای آغازین گروه هنر ملّی بود.

سپس نصیریان در سال ۱۳۳۲ از طریق فهیمه راستکار با شاهین سرکیسیان آشنا شد که نقطه عطفی در زندگی هنری‌اش بود.یکی دیگر از نقاط عطف زندگی اش. او با سرکیسیان، «زندگی من در هنر» استانیسلاوسکی را صفحه به صفحه می خوانند و طبق آن تمرین می کنند.

در سال ۱۳۳۵ اولین نمایشنامه زندگی اش را نوشت . «افعی طلایی» که با الهام از قصه «داش آکل» نوشته شده بود را خودش هم سال بعد روی صحنه برد و کارگردانی کرد.

وی در سال ۱۳۳۵ جایزهٔ نخستین مسابقهٔ نمایش‌نامه‌نویسی را برای نمایش بلبل سرگشته دریافت کرد

استخدام وزارت فرهنگ

در سال ۱۳۳۶ اداره هنرهای نمایشی و سپس تلویزیون در ایران تأسیس شد و نصیریان به استخدام این اداره درآمد و گروه تئاتر مردم را با عزت اله انتظامی، جعفر والی، رکن الدین خسروی و عباس جوانمرد تشکیل داد و به اجرای نمایشنامه‌هایی برای تلویزیون پرداختند.

او پس از افتتاح تماشاخانه سنگلج در سال ۱۳۴۴ نصیریان به همراه گروه خود در آنجا به فعالیت و اجرای تئاتر پرداختند.

او بیش از ده نمایشنامه نوشته و به همراهِ بهرام بیضایی و اکبر رادی و غلامحسین ساعدی و اسماعیل خلج و چند نمایشنامه‌نویس دیگر، از برجستگان نمایشنامه‌نویسی در زبان فارسی به‌شمار می‌رود.

ورود علی نصیریان به تلویزیون و سینما

تلویزیون از اداره هنرهای دراماتیک وزارت فرهنگ، برای نمایش‌های زنده تلویزیونی دعوت می‌کند. سرپرست یکی از شش گروه تئاتری که این اداره به تلویزیون معرفی می‌کند، نصیریان است. در سال‌های بعد او و تیمش ۵۰ تئاتر تلویزیونی بازی می‌کنند.

علی نصیریان استاد بی‌بدیل بازیگری با بازی در نقش «مش اسلام» فیلم «گاو» به کارگردانی داریوش مهرجویی به سینما وارد می‌شود.

«در سال 1342 بود که نمایشی به نام «گاو» را که از نوشته‌های غلامحسین ساعدی بود در تلویزیون به صورت زنده اجرا کردیم که چند سال بعد غلامحسین ساعدی گفت داریوش مهرجویی مشغول نگارش فیلمنامه‌ای با همین موضوع و همین نام است و می‌خواهد کاری جدید در سینما بسازد و گروه ما برای بازی در این فیلم سینمایی دعوت شد و فیلم سینمایی « گاو » شکل گرفت. من آن زمان 34 سال سن داشتم و جالب است که برای این فیلم نه قراردادی داشتیم و نه دستمزدی گرفتیم.»

عشق و حال سینا مهراد و برادرزاده اش لب دریا
علی نصیریان در فیلم گاو
علی نصیریان در فیلم گاو

در بیوگرافی علی نصیریان آمده است: او تا قبل از انقلاب شش فیلم سینمایی را بازی کرد که آخرین آن دایره مینا به کارگردانی داریوش مهرجویی بود و اولین فیلم رنگی این کارگردان به شمار می‌آمد این فیلم به مدت سه سال توقیف شد اما در نهایت در سال ۱۳۵۶ پروانه نمایش را کسب نمود و حتا در جشنواره پاریس شرکت کرد.این فیلم با بازی آقای سعید کنگرانی نقش اصلی را بر عهده داشت

علی نصیریان در فیلم دایره مینا
علی نصیریان در فیلم دایره مینا

ریاست اداره تئاتر وزارت فرهنگ و برکناری علی نصیریان

او در سال 1355 به ریاست اداره تئاتر وزارت فرهنگ منصوب می شود. در این سمت تلاش می کند تاب رای حقوق وبازیگران تئاتر، معادل سازی لیسانس و فوق لیسانس و دکترا انجام شود. بعد از یکدوره دعوای حقوقی، بالاخره موفق می شود.

بعد از یک سلسله اعتراض هایش به توقیف فیلم ها و تئاترها در زمان پهلوی، در سال 1357 نصیریان از ریاست اداره تئاتر برکنار می شود.

علی نصیریان در سریال هزاردستان

در سال 1359 در اولین پروژه تلویزیونی بزرگ بعد از انقلاب، یعنی سریال هزار دستان بازی می کند. تا قبل از انقلاب فقط در هفت فیلم سینمایی بازی کرده بود که همگی به موج نو و روشنفکرانه معروف بودند. از این سال اما حضور جدی در سینما را دنبال می کند.

بازی علی نصیریان در فیلم هزار دستان
بازی علی نصیریان در فیلم هزار دستان

نصیریان در سال 1362 نقش قاضی شارح را در سریال سربداران بازی می کند، نقشی که بین تمام نقش هایش تا آن تاریخ، منحصر به فرد است.

افسانه بایگان و علی نصیریان در سربداران
افسانه بایگان و علی نصیریان در سربداران

علی نصیریان در فیلم کفش های میرزا نوروز

شهرت علی نصیریان برای بازی در فیلم سینمایی کفشهای میرزا نوروز بود.این فیلم در سال ۱۳۶۴ توسط محمد متوسلانی ساخته شد و آقای داریوش فرهنگ کار نویسندگی آن را برعهده داشت. بازیگران بسیار با سابقه ای در این کار بازی می‌کردند اما بازیگر نقش اول آن آقای علی نصیریان بود که نقش میرزا نوروز عطاری را بازی میکرد. داستان کمدی و جذاب که به عنوان یکی از فیلم های ماندگار در تاریخ سینمای ایران لقب گرفته است

ماجرای فیلم کفش میرزا نوروز در باره کاراکتری به نام میزان و روز بود که کفش های بسیار قدیمی داشت و همه شهر کفش های او را می شناختند
او تصمیم گرفت این کفش ها را دور بیندازد اما به هر جا آن راه می‌انداخت مجدداً این کفش ها را برای او باز می گرداندند
یک روز برای او به واسطه همین کفش ها قتلی را به گردنش می‌اندازند و در نهایت تصمیم میگیرد به کمک پادشاه شهر این کفش ها را آتش بزند.

علی نصیریان در فیلم کفشای میرزا نوروز
علی نصیریان در فیلم کفشای میرزا نوروز

او در سال ۱۳۷۰ در مجموعه مش غیرالله صندوقچه اسرار به کارگردانی داریوش مودبیان بازی کرد

علی نصیریان در فیلم مش غیرالله صندوقچه اسرار
علی نصیریان در فیلم مش غیرالله صندوقچه اسرار

بازگشت علی نصیریان به تئاتر

سال 1372 با دعوت مجامع جهانی به تئاتر برمی گردد و نمایش بلبل سرگشته اش را در آمریکا، کانادا و آلمان به روی صحنه می برد.

در بلبل سرگشته نمایشی که علی نصیریان نوشته بود درباره پدری بود که دارای یک پسر و دختر بود و وقتی که زنش فوت می کند
با توجه به فرهنگی که در روستای آنها وجود دارد با فشار اهالی روستا با یک زن دیگر ازدواج میکند و این زن به فرزندان آن مرد بی رحمی می کند و همسرش را وادار می کند که پسرش را بکشد و سرش را دیگی به جوشاند
دخترش بعد از دیدن این اتفاق دچار جنون شده و با روح برادرش ارتباط برقرار می کند و ظلمهایی که زن بابای آنها انجام می‌داده را افشا می‌کنند و پدرشان بعد از این افشاری همسر خود را میکشد

در سال 1378 در یکی از پرکارترین سال های زندگی، 9 تئاتر تلویزیونی، سه سریال، یک فیلم سینمایی و یک تئاتر صحنه ای را بازی می کند. تئاتر سلطان و سیاه در تالار سنگلج رکورد فروش تئاتر را می شکند.

علی نصیریان مرد هزارنقش سینمای ایران

سهم نصریان در ساخت شخصیت‌های متفاوت فراتر از ارائه ساده نقش یا «بازی» در قالب آنهاست، او خالق است، آفریننده نقش‌ها و آدم‌هایی که نمایشی‌اند اما باورشان می‌کنیم، مردمی با همه پیچیدگی‌ها و پیدا و پنهانی که گاه ما را فریب می‌دهند اما با خود همراه می‌کنند. عجیب نیست محدوده نقش‌هایی که او بازی کرده از «هالو»ی «آقای هالو» تا «قاضی شارح» سریال «سربداران» گسترده است؛ یکی از اسمش پیداست که گیج‌تر و ساده لوح‌تر از آن است که بخواهیم حماقتش را تفسیر کنیم و دیگری شیادتر و خلاق‌تر از آن که تصور می‌کنیم.

علی نصیریان در نقش آقای هالو
علی نصیریان در آقای هالو

«مستر فرحان» فیلم «ناخدا خورشید» کجا و راننده پیر «بوی پیراهن یوسف» کجا؟ ابوالفتح خان با جیران در «هزاردستان» کجا و مظفرالدین شاه فیلم «کمال الملک» ، آن ساده لوح و ابله تمام عیار کجا؟

ولی کدام را باور نمی کنید؟ کدام را پس می زنید و فکر می کنید که او واقعی نیست و قلابی است؟ همه آنها مردانی هستند با رویه خوب و بد. همراه سویه های تاریک و روش، معصوم و جانی. انگار گرگ و گوسفند کنار هم اند. اصلا در یک قالب اند، در یک کالبد. چنین نقش هایی بیش از هر چیز، نیاز به پذیرش و باور بازیگر دارد. به این که فکر می کند و ایمان بیاورد که با «آدم» طرف است و این آدمیزاد حتما همانی نیست که نشان می دهد.

بهزاد فراهانی؛ از روزهای سخت کارگری تا چهره ماندگار بازیگری ایران

علی نصیریان پیر فرزانه‌ی این سال‌ها

در این سال ها آنچه که نصریان عرضه می کند به قالب «پیر فرزانه» بیشتر نزدیک است؛ پیرمردی که حتی در کارهای خطا و باطلش هم خیری نهفته است و تماشاگر هرگز از او متنفر نمی شود. دارم از منفی ترین شخصیت هایی که بازی کرده حرف می زنم، از خاخام «شکارچی شنبه»، از نعمت «جزیره آهنی»، از مستوفی «دیوانه از قفس پرید». از آنهایی که بدترین کارهای ممکن را در حق باقی مردم انجام می دهند.

علی نصیریان بازیگر نقش اول فیلم شکارچی شنبه هرساله برای دیدار با پسرش به ایالات متحده باید سفر می کرد. برطبق اخبار منتشره کارگردان این فیلم به وی می گوید که درصورت بازی در این فیلم برای همیشه ویزایش در آمریکا لغو خواهد شد و دیگر نمی تواند به آنجا سفر کند. وی مسئولیت آن را قبول می کند و این کار خود را ذخیره ای برای آخرتش می نامد.

گریم متفاوت علی نصیریان در فیلم شکارچی شنبه
علی نصیریان در فیلم شکارچی شنبه

اما چنان به نیت خیر خودشان باور دارند که تماشاگر شک می کند نکند حق با او باشد که شاید اعمال او آن قدرها هم بد و منفور نباشد.

شهرت علی نصیریان برای نسل جدید با میوه ممنوعه و شهرزاد

نصیریان در سال 1386 یکی دیگر از شاهکارهایش را در سریال میوه ممنوعه رو می کند و برای نسل جدید با سریال میوه ممنوعه شناخته شده است،همچنین حضورش در نقش آقا بزرگ در سریال شهرزاد نشان داد همچنان دود از کنده بلند می شود

او به شدت در این نقش درخشید و مورد تحسین قرار گرفت.

علی نصیریان در میوه ممنوعه
علی نصیریان در میوه ممنوعه

علی نصیریان در سریال شهرزاد

«شهرزاد» سریالی است به کارگردانی حسن فتحی، با این که اسم شخصیت شهرزاد، روی آن است، ولی متوسل به قصه بزرگ آقاست که نقش آن را استاد علی نصیریان بازی می‌کند. نصیریان می‌گوید:

«من متولد 1313 هستم. به نوعی دوره‌ای را که ماجرای سریال شهرزاد در آن می‌گذرد به خوبی به چشم دیده‌ام و در آن روزها یک نوجوان بود. به هر حال داستان شهرزاد در سال‌های دهه 30 می‌گذرد و یک‌جورهایی مرا به دوران نوجوانی خودم و آن سال‌های مهم و حساس تاریخی برگرداند. البته من هرگز اهل سیاست نبودم و علاقه اصلی من همواره بازیگری بود.»

وی درباره عدم حضورش در فصل دوم «شهرزاد» نیز گفت: قصه تمام شده بود. بزرگ آقا آدمی کنشگر و فعال و قدرتمند بود و از یک جایی به بعد جایگاهی نداشت. ادامه‌اش اگر می‌خواستم باشم باید خاطره و فلاش بک باشد که مطلوب من نبود و برای همین از آقای فتحی عذرخواهی کردم.

علی نصیریان در نقش آقا بزرگ در سریال شهرزاد
علی نصیریان در نقش آقا بزرگ در سریال شهرزاد

تئاتر ایرانی مدیون علی نصیریان

اگر اهمیت علی نصریان را محدود به بازی‌هایش کنیم، به او جفا کرده‌ایم. نصریان اولین کسی است که تئاتر ایران را از چنگال رمانتیسیسم قرن نوزدهمی بیرون می‌آورد، از تکلف گفتار و لباس و بازی‌ها خارج می‌کند و به متن جامعه، به زبان عادی و محاوره و واقعی رجوع می‌کند.

عبدالحسین نوشین فرد مهمی در نمایش است، درست مثل شاهین سرکیسیان ولی آن کسی که توانست به تئاتر هویتی ایرانی ببخشد و در عین بومی بودن، عناصر مدرن را در آن بگنجاند، علی نصریان است؛ اوست که برای اولین بار سراغ هدایت می‌رود و از زبان او، از گفتار و لحن او کمک می‌گیرد و نمایشنامه می‌نویسد. اوست که به جای محدود شدن به زبان کوچه بازاری یا تکلف متون ترجمه‌ای را به زبان ادبی هدایت که پاکیزه و فصیح است، ارجاع میدهد. اگرچه تاثیرپذیری او در حد زیان نمی‌ماند و به تلخی و ناکامی آثار هدایت هم اشاره می‌کند.

گریم علی نصیریان ، عزت الله انتظامی و جمشید مشایخی برای تئاتر
گریم علی نصیریان ، عزت الله انتظامی و جمشید مشایخی برای تئاتر

حلقه‌ وصل بین نمایش کوچه بازاری و تئاتر روشنفکری

علی نصریان بیش از همه تلاش می‌کند تا از نمایش سنتی ایرانی استفاده کند و در قالب دراماتیک امروزی و شیوه‌های مدرن نمایشنامه‌نویسی از آنها بهره ببرد. کاری که او در «بنگاه تئاترال» با نمایش تخت روحوضی می‌کند شگفت انگیز است استفاده او از «سیاه» در نمایش «سیاه» و معرکه گیری در «افعی طلایی» (که اقتباسی از داش آکل هدایت است) فوق العاده جذاب و در عین حال نوآورانه است.

او نمایشی بازاری و به ظاهر مبتذل را بالا می‌کشد و به صحنه‌های تئاتر روشنفکری می‌آورد، آن را برای مخاطب فرهیخته دیدنی می‌کند و انگار حلقه وصلی می شود بین دو تفکر.

آخرین حضور علی نصیریان در تلویزیون

اخرین حضور علی نصیریان در تلویزیون با سریال برادرجان به کارگردانی محمدرضا آهنج، نویسندگی سعید نعمت‌الله و تهیه‌کنندگی محمدرضا شفیعی و محصول گروه فیلم و سریال شبکه سه تلویزیون ایران است که ملودرامی اجتماعی مذهبی است و برای پخش در ماه رمضان سال ۱۳۹۸ تهیه و تولید شد.

ماجرای مصدومیت نسرین نسرتی در پایتخت 5 چه بود؟

سریال برادرجان با داستانی از حق الناس و بالا کشیدن اموال یکی از شخصیت های این سریال به نام کریم بوستان با بازی علی نصیریان توسط چاوش روی آنتن رفت و ماجرای گرفتن حق تا پای قسم یکی از برادرها و اختلاف میان خانواده ها پیش رفت.

سجاد افشاریان و علی نصیریان در سریال برادرجان
سجاد افشاریان و علی نصیریان در سریال برادرجان

خسته‌ام و حوصله هر کاری را ندارم

علی نصیریان درباره آخرین فعالیت‌های خود در عرصه بازیگری گفت: به تازگی چندین پیشنهاد برای بازی در تلویزیون و سینما دارم که باید همه آن‌ها را بررسی کنم، فعلا در حال مطالعه فیلمنامه این آثار هستم و باید دید در آخر چه خواهد شد.  آخرین بار برای بازی در فیلم سینمایی «روشنایی» به کارگردانی میکائیل کوشان جلوی دوربین رفتم، فیلمی اجتماعی که به مشکلات و معضلات روزمره می‌پردازد، بعد از آن فیلم هنوز کار تازه‌ای را قبول نکرده ام.

این بازیگر پیشکسوت سینما درباره حضورش در فیلم «روشنایی» تاکید کرد: به نظرم فیلم جمع و جور و خوبی شده است، در این فیلم با «حسین پاکدل» همبازی بودم، این دومین تجربه کارگردانی کوشان بود، اما به طور کلی از پس فیلم برآمد.

علی نصیریان میگوید : واقعیت از سویی خسته ام و حوصله هر کاری را ندارم، اثر باید خیلی جذاب باشد تا بازی در آن را بپذیرم، در ضمن دو سال گذشته کرونا نگذاشت سر پروژه خاصی بروم، اما حالا که این بیماری فروکش کرده اگر فیلمنامه خوبی به دستم برسد بازی می‌کنم.  

امسال هیچ فیلمی را در جشنواره فیلم فجر ندارم، فکر می‌کردم که شاید روشنایی به فجر برسد، اما این طور نشد، به طور کلی هم جشنواره و جایزه برای من چندان جذاب نیست، این اتفاقات برای جوانان جذابیت دارد، برای من همینکه یک نقش درست و تاثیرگذار را بازی کنم و مخاطب از من راضی باشد کافی است.

باید دید بالاخره این کرونا تمام می‌شود یا نه، اگر با همین روند واکسن زدن مردم انجام شود امیدوارم که سال آینده با آرامش بیشتری بتوانم به بازیگری فکر کنم و نگران بیماری کرونا نباشم

مصاحبه خواندنی با علی نصیریان

چه شد که وارد عرصه بازیگری شدید؟

پدرم بسیار مذهبی و در عین حال صاحب ذوق بود. منزل ما هم آن زمان در میدان شاپور بود. در آن جا قهوه خانه های بسیاری وجود داشت که همیشه مراسم نقالی برپا بود. در ایام محرم هم گروه های تعزیه بسیاری به محله ما می آمدند. من با پدرم به تماشای تعزیه می رفتم و از همان زمان به بازیگری علاقه مند شدم.

كودكی شما با تنفس در هوای نمایش و تئاتر ایرانی سپری شد. آن فضا روی شما چقدر تاثیر گذار بود؟

توجه من به نمایش از نمایش‌های روحوضی و تعزیه و نقالی شروع شد. دیدن آن نمایش‌ها مرا برانگیخت. یادم است كه پس از تماشای آنها به خانه می‌آمدم و ادای هنرپیشه‌ها ، نقال‌ها، سیاه بازها و تعزیه خوان‌ها را در می‌آوردم.‌امام خوان می‌شدم، حاجی می‌شدم و پی در پی ادا در می‌آوردم. یادم است در عروسی یكی از اقوام یك نمایش روحوضی دیدم.وقتی آمدم خانه ساعت‌ها رفتارشان را اجرا می‌كردم. نیمچه صدایی هم داشتم و آواز هم می‌خواندم.

رادیو داشتید؟

خودمان نداشتیم‌، اما همسایه‌ای داشتیم كه من خانه آنها می‌رفتم . از رادیو ی این همسایه به صدای خواننده‌هایی كه آواز و پیش پرده می‌خواندند گوش می‌كردم و همان‌ها را می‌خواندم. البته آن تصنیف‌ها روی صفحه چاپ می‌شد و آنها را در لاله زار دانه‌ای یك قران می‌فروختند. تصنیف‌ها را كه می‌خریدم، می‌آمدم خانه گوش می‌كردم و از آنها تقلید می‌كردم.

یادتان است اولین كاری كه در لاله زار دیدید چه بود؟

اولین كارم را در جامعه باربد در لاله زار دیدم. یك نمایش تاریخی بود. جالب است بدانید كه خودم هم بعد در یك نمایش تاریخی دیگر نقش سیاهی لشكر را در سال 1329 بازی كردم.

آن زمان بین گروه‌های تئاتری رقابت وجود داشت؟

بله! چون تئاتر خصوصی و آزاد بود و مثل حالا دولتی نبود. هر تئاتری برای خودش و مالكی داشت و در نتیجه رقابت سالمی‌ایجاد می‌شد . تئاتر پارس، تئاتر باربد، تئاتر تهران و … هر كدام با هم تفاوت‌هایی داشتند.

با جمشید لایق ، اسماعیل داورفرو و مهدی فتحی هم همدرس بودید. آن زمان هم در مدرسه با هم كار تئاتر انجام می‌دادید؟

بله! ما در مدرسه «پیرنیا» درس می‌خواندیم. با این بچه‌ها یك نمایش كمدی اجرا ‌كردیم كه آقای بهمن فرسی آن را كارگردانی كرده‌بود. مدرسه پیرنیا در چهارراه گمرك بود.

بعد هم با هم به هنرستان هنرپیشگی رفتید؟

بله! با لایق و داورفر و چند تن دیگر از بچه‌ها به هنرستان هنرپیشگی رفتیم. البته ‌آموزه‌های آن هنرستان جنبه‌های تجربی داشت و بیشتر بر اساس استیل تئاتر قرن نوزدهمی‌حركت می‌كرد.

استادان‌تان چه كسانی بودند؟

كسانی مثل علی اصغر گرمسیری، معزالدیوان فكری، دكتر نامدار و حالتی كه كارگردانان تئاترهای لاله زار بودند.

همه چیز در مورد انوشیروان ارجمند و پسرش

تئاترها روی مردم آن دوره تاثیر گذار بودند؟ آیا مردم دوست‌شان داشتند؟

بله! خب! در نظر داشته باشید كه آن موقع رادیو گسترده نبود. تلویزیونی نیامده بود و هنوز دوبله در سینما رواج پیدا نكرده بود. فیلم‌ها هم اغلب فرنگی بودند و فیلمفارسی هنوز محكم وارد عرصه نشده بود. به همین خاطر طبیعی بود كه مردم تئاتر را انتخاب كنند. مردم تئاتر رو بودند و تئاترهای لاله زار همیشه پر از تماشاچی بود.

در جوانی عضو گروه شاهین سركیسیان بودید؛‌كسی كه متن‌های مدرن و معاصر كار كرد. او بود كه اولین بار شیوه استانیسلاوسكی را به تئاتر ایران معرفی كرد و پیشگام تئاتر نوین ایران بود. شما از نزدیك با او مراوده داشتید. او چطور نمایش‌هایش را به عامه مردم نزدیك كرد؟

سركیسیان ما را آگاه كرد، ما را راه انداخت و به ما یاد داد. او تئاتر‌امروز و استانیسلاوسكی را به ما شناساند. الان این چیزها چه در فیلم و چه در تئاتر خیلی عادی شده‌است،‌اما آن زمان تئاتر دكلماسیون بود. اصلا زبان تئاتر این چیزی كه الان هست نبود، كمدیش فرم كلیشه‌ای داشت،‌درام‌هایش دكلماسیون وار بود و ما هنوز به رئالیسم نرسیده بودیم . همه این‌ها را مدیون سركیسیان هستیم. او به گردن بچه‌هایی مثل من و نسل بعد از ما دین دارد.

نمایش‌های ایرانی همیشه برای شما مهم بوده است. حتی وقتی هم مدتی به‌آمریكا رفتید، نمایش‌هایی مثل «صورتخانه» را اجرا كردید. بعد هم سراغ اجرای دوباره «بلبل سرگشته» رفتید. یادم است وقتی «سعدی افشار» از دنیا رفت پیام غم انگیز و هشدار دهنده‌ای برای جامعه تئاتر كشور دادید. نبود كسانی مثل سعدی افشار چقدر به نمایش ایرانی كه شما عمرتان را برای آن گذاشتید ، لطمه می‌زند؟

خیلی، خیلی! ‌چون آن هنرمندان تمام شدند .من كسی را سراغ ندارم كه توانسته باشد جایگزین آنها شود. شاید در شهرستان‌ها كسانی باشند كه من نمی‌شناسم. البته من به شهرستان‌ها هم رفته‌ام،‌اما كسی را در این زمینه پیدا نكرده‌ام.

در زمان حیات و دوره ما كسانی مثل مهدی مصری، ذبیح الله ماهری، سید حسین یوسفی و رضا عرب زاده سیاه بازی‌هایی بودند كه ما شاهد هنرنمایی‌های‌شان بودیم، كه آخرین‌شان همین سعدی افشار بود.

من سال 1340 «سیاه» را روی صحنه آوردم و به تئاتر جدید ایران معرفی كردم. سیاه را كسی متاسفانه قبول نداشت، ‌اما من نمایش «سیاه» را نوشتم و در هنرهای دراماتیك اجرا كردم.

همان زمان‌هم بنگاه تئاتر ال را اجرا كردید؟ درست است؟

بنگاه تئاترال كامل‌ترین كارم در نمایش‌های سنتی بود. من به نمایش ایرانی خیلی اعتقاد داشته و دارم. در‌واقع؛ با نمایش‌های «افعی طلایی» و «بلبل سرگشته» شروع به مطرح كردن و گسترش تئاتر ایرانی و ملی كردم.

اواخر دهه 30 و بیشتر در دهه 40 علاوه بر بازیگری نویسنده پر كاری هم بودید.

نمایش نامه نویسی‌ام به خاطر نیاز بود كه به دستمایه و متن داشتم. متن در اختیار نداشتم. در نتیجه خودم شروع كردم به تلاش و انجام كارهایی كه بشود آنها را روی صحنه برد. درواقع؛ نمی‌خواستم به عنوان نمایشنامه نویس فعالیت كنم بلكه دوست داشتم بیشتر به عنوان بازیگر و كارگردان تئاتر كار كنم.

به توصیه چه كسانی تئاتر ایرانی را دنبال می‌كردید؟

توصیه‌ها و تشویق‌های جلال آل احمد و‌امیر حسین جهانبگلو ، احمد شاملو بود كه ما را به این سمت و سو هدایت می‌كرد. آن زمان تئاتر ترجمه بیشتر كار می‌شد. آنها بودند كه انگیزه می‌دادند كه تئاتر ایرانی كار كنیم.

آن اقدامات باعث شكل گیری و جنبش و موج جدیدی در تئاتر شد؟

همان مقطع بود كه ساعدی از تبریز‌آمد، رادی را شناختم و كسانی مثل بیضایی پیش ما‌آمدند . این افراد ادامه دهنده‌ شایسته تئاتر بودند. بعد هم كه آدم‌های مهمی‌ به حوزه تئاتر جدید ‌وارد شدند و كسانی مثل فرسی، نعلبندیان و…در آن زحمت كشیدند

در روزگار ما هم اكنون كسانی مثل چرمشیر و رحمانیان كارهای بسیار درخشانی انجام می‌دهند. آن‌هاخوب می‌نویسند و به این طریق هنر ملی و ایرانی را حفظ می‌كنند. ما تئاتر ایرانی را باید ادامه دهیم. تا وقتی ادبیات دراماتیك نداشته باشیم و چیزی از خودمان ننویسیم ، نمی‌توانیم در دنیا عرض اندام كنیم و بگوییم ما تئاتر داریم. درست است كه تئاتر مرزی ندارد،‌اما بالاخره هر جغرافیایی عطر و بو و زبان و حس خاص خود را دارد.

مثل شعر، نمی‌خواهم بگویم كه شعر مرز دارد. ‌ما شاملو و اخوان را هم داریم،‌اما حافظ منحصر به ماست و مولفه‌ها و حس دیگری دارد. بنابراین معتقدم كه تئاتر ما باید تئاتر ایرانی باشد و متنی باشد كه نویسنده‌های ما نوشته باشند.

تئاتر ما چه وقت می‌تواند مثل تئاتر در‌ آمریكا مورد حمایت شركت‌ها و بنیادهای بزرگ قرار بگیرد؟

آن زمانی كه ما اجرا داشتیم تئاتر ما را‌آمریكایی‌ها هم می‌پسندیدند،‌اما هنوز تا رسیدن به آن مرحله راه درازی در پیش داریم.

تئاتر به عنوان یك نمایش اصیل و پایه‌ای چطور می‌تواند باعث غنای فرهنگی یك كشور شود و هویت فرهنگی آن را قوام ببخشد؟

تئاتر جایی است كه انسان با انسان روبرو می‌شود و مسلما به لحاظ فرهنگی بسیار تاثیر گذار است. همان‌قدر كه موسیقی، شعر و سینما تاثیر می‌گذارد، اما متاسفانه به آن توجه كمی‌می‌شود و‌امكانات آن كم است. الان همه چیز ر دست دولت متمركز در دوست شده‌است و ‌ای كاش این طور نبود و تئاتر برای خودش آزاد بود.

معرفی شبنم قربانی بازیگر سریال ملکه گدایان

شما سال 1341 نمایشنامه«‌هالو» را نوشتید؛ داستانی تراژدیك و كمدی كه در بستری از درام آفریده می‌شود. این ایده چطور به ذهن‌تان رسید؟

داستان هالو مربوط به زمانی می‌شود كه من در میدان توپخانه فردی حیران را دیدم كه بهت زده به ساختمان‌ها نگاه می‌كرد. من در آن شلوغی و رفت و‌آمد مردم او را دیدم با كت و شلوار و خودنویسی در جیب، كلاه شاپكو، كروات و… متاسفانه در آن شلوغی نتوانستم با او از نزدیك حرف بزنم. او را گم كردم، ‌اما همین دیدن الهام بخش من شد.

آن سال‌ها به شهرستان‌ها هم رفت و آمد می‌كردم و آدم‌های متفاوتی می‌دیدم كه لحن و انتخاب كلمات شان برایم بعدها تداعی گر نوشتن قصه «هالو» شد.

شخصیت فتح‌الله خان كه آقای عزت‌الله انتظامی آن را‌در «آقای‌هالو» بازی می‌كند، چطور شكل گرفت؟

گاهی كه به دربند می‌رفتم با قهوه چی‌ها روبرو می‌شدم. این باعث شكل‌گیری كاراكتری شد كه آقای انتظامی ‌آن را با درخشش در آقای‌هالو بازی كرد.

این علاقه مندی از چه زمانی برای تان جدی شد؟

از سال دوم دبیرستان به شکل جدی کار خودم را شروع کردم. در دبیرستان دوستی داشتم به نام بهمن فرسی که یکی دو سال از ما بزرگ تر بود. او یک روز به من گفت که می خواهم تئاتر کار کنم. من هم رفتم و با او همکاری کردم.

زمانی از صبح تمرین می‌كردید، بعد از ظهرها در تئاتر بودید و شب‌ها روی صحنه می‌رفتید.حالا كه كمتر كار می‌كنید ، حسرت آن روزها را نمی‌خورید؟

خیلی حسرت می‌خورم. ما با تئاتر زندگی می‌كردیم و خیلی انرژی داشتیم. باور كنید! حالا كه از مرز 80 سال گذشته‌ام، هنوز ذوق و شوق درونی‌ام را دارم. همین سال‌ها كه شهرزاد را بازی كردم برایم خیلی لذت بخش بود. این كه هنوز توان كار كردن دارم برایم دلپذیر است، ‌اما به آن شكلی كه شما توصیف كردید دیگر نمی‌توانم شبانه روز كار كنم.

اولین تجربه بازیگری تان چگونه بود؟

هرگاه به تماشای نمایش های سیاه بازی می رفتم، آن قدر تحت تأثیر آن ها قرار می گرفتم که حرکات آن ها را تقلید می کردم، اما اولین حضور جدی من در تئاتر مربوط به دوران دبیرستان است که با چند نفر از دوستانم ـ که همه آن ها بعدها از بازیگران بزرگ تئاتر شدند ـ گروه تئاتر راه انداختیم. به کلاس های تئاتر هم می رفتم. به همین دلیل لاله زار پاتوق اصلی ام شده بود. به دلیل اجرای تئاترهای ویژه در آن دوران، خیلی زود نام گروه ما بر سر زبان ها افتاد. جمشید مشایخی و عزت الله انتظامی هم از اعضای ثابت گروه ما بودند، اما به دلیل شرایط ویژه آن زمان، از ما در سینما استفاده نمی شد. هر چند من خیلی علاقه مند به بازیگری در سینما بودم.

کی وارد تلویزیون شدید؟

در سال 1337 تلویزیون خصوصی ایران راه اندازی شد و دو سال بعد همکاری اداره هنرهای دراماتیک با تلویزیون در قالب اجرای نمایش های زنده تلویزیونی شکل گرفت. برای این اجراها 6 گروه انتخاب شد و من هم که از سال 36 به استخدام اداره هنرهای زیبا درآمده بودم، سرپرستی یکی از این گروه ها را برعهده گرفتم و نمایش های زیادی را در تلویزیون اجرا کردم که سبب شد مردم مرا بشناسند. در مجموع بیش از 50 تئاتر تلویزیونی در مقام بازیگر یا کارگردان داشتم و هم زمان با افتتاح تالار سنگلج، کارگردان یا بازیگر اجراهای صحنه ای نیز بودم.

فکر می کنم با فیلم گاو وارد سینما شدید.

بله، همین طور است. سال 1342 نمایشی را به نام گاو در تلویزیون به صورت زنده اجرا کرد یم که در سال 48 غلامحسین ساعدی نویسنده این کار، داریوش مهرجویی را به ما معرفی کرد و گفت: در حال نوشتن فیلم نامه ای با همین نام و موضوع هستم. قصدشان این بود تا کاری تازه و سوا از سینمای رایج بسازند. گروه ما در این فیلم بازی کرد و من نقش مش اسلام را داشتم. در آن زمان 34 ساله بودم. بعد از گاو به پیشنهاد آقای مهرجویی، سناریوی آقای هالو را نوشتم که فیلم دوم من بود. آقای هالو تنها تجربه من در زمینه فیلم نامه نویسی بود و با توجه به علاقه ام به کار اجرا، دیگر فیلم نامه نویسی را ادامه ندادم. پستچی، دایره مینا و حیاط پشتی مدرسه آفاق که بعدها نامش به مدرسه ای که می رفتیم تغییر کرد، از جمله فیلم هایی بود که گروه ما با مهرجویی همکاری کرد‎.‎

کارهای بزرگ شما مثل سربداران و هزار دستان پس از انقلاب شکل گرفت، در این باره بیش تر توضیح بدهید.

در سال 59 بازنشسته شدم و چون دیگر گروه نداشتیم، تئاتر کار نکردم و وارد کارهای تصویری شدم و در سریال های هزاردستان و سربداران که جزو اولین مجموعه های تلویزیونی پس از انقلاب بود، حضور پیدا کردم. محمد علی نجفی را قبل از انقلاب دیده بودم. او برای بازی در نقش قاضی شارع، در مجموعه سربداران از من دعوت کرد و بعد از خواندن سناریو احساس کردم نقش خیلی خوبی است که تفاوت زیادی هم با نقش های قبلی ام دارد. مرحوم رهگذر متن بسیار خوبی برای این مجموعه نوشته بود. بازی ام در سربداران رو به پایان بود که آقای حاتمی پیشنهاد نقش ابوالفتح در هزار دستان را مطرح کرد که قرار بود در همان شهرک سینمایی کار شود. علی حاتمی برای هزاردستان آلبومی از هنرپیشگان را گرد آورد و با گروهی از بچه های تئاتر که از دهه 30 کار خودشان را آغاز کرده بودند، این مجموعه را ساخت. ساخت هزاردستان طولانی شد. البته من تنها دو ماه در لوکیشن بازارچه مشغول بودم. حاتمی می خواست این مجموعه نو باشد. تا حدود زیادی هم موفق شد. در واقع جمع کردن این همه هنرپیشه کار آسانی نبود. حاتمی به خاطر خلق خوشش توانست همه را دور خودش جمع کند.

سرشناس ترین بازیگران ایرانی لر تبار سینما و تلویزیون

درباره فیلم کفش های میرزا نوروز توضیح بفرمایید.

در سال 64 فیلم «کفش های میرزا نوروز» را با محمد متوسلانی کار کردم که فیلمی کمدی بود و در آن زمان استقبال زیادی از آن شد و هنوز هم مردم آن را خیلی دوست دارند. خیلی ها وقتی مرا می بینند، به آن فیلم اشاره می کنند و می پرسند کفش ها چه شد؟ تجربه دیگر کمدی ام سه قسمت از مجموعه ای به نام خیرالله و صندوق چه اسرار به کارگردانی داریوش مؤدبیان بود که نقش ماشاءالله خان را بازی می کردم که آن هم کار خوبی بود.

شما برگ‌های متنوع و برنده‌ای در حوزه بازیگری رو كرده‌اید؛ از آقای‌هالو و تقی پستچی، ستارخان و رحمان سرایدار بگیرید تا بعدها ابوالفتح در هزار دستان، دایی غفور در بوی پیراهن یوسف، حاج فتوحی در میوه ممنوعه یا بزرگ آقا در شهرزاد.این اتفاق‌های درخشان محصول شرایط بوده یا به خوش شانسی شما بر می‌گردد و یا این كه حاصل صبوری شما برای انتخاب نقش خوب و دلپسند بوده‌است؟

مجموعه همه این‌هاست، در این میان شانس نقش زیادی دارد. توانایی و دلبستگی بازیگر هم به كار مهم است. هر كار ی كه می‌پذیرم بازی می‌كنم انگار می‌خواهم از اول شروع می‌كنماز هر جا بتوانم كمك می‌گیرم؛ از متن، كارگردان و… خوش شانسی كه شما گفتید مهم است، مثلا این شانس من بود كه با مهرجویی در سال 1347 و 1348 آشنا شدم .او كه آن زمان میخواست فیلم گاو را بسازد ، من را با سینما آشنا كرد.

این در زمان خودش اتفاق میمونی بود و باعث شد كه من سه فیلم دیگر هم با مهر جویی بازی كنم. ما بازیگر تئاتر بودیم، حالا وقتش رسیده‌بود كه بازی در سینما را با او یاد بگیریم. پس شانس به اضافه تلاش، دلبستگی ،كار و نقش است كه نتیجه می‌دهد.

مهرجویی چطور از بین آن تعداد نقش ،به شما نقش «اسلام» را پیشنهاد داد؟اصلا نقش‌ها چطور تقسیم شده بود؟

قبل از آن در تلویزیون به طور خیلی مختصر نمایشنامه گاو را بازی كرده بودیم. آقای والی از آقای ساعدی اجازه گرفته بود و آن را اجرا كرده بودیم .بعد آقای مهرجویی سناریویی نوشتند با همان نقش‌ها و همه سر جای خودمان بازی كردیم. در حقیقت نقش‌ها از قبل تقسیم و مشخص شده بودند و ما سر صحنه رفتیم.

شما نقش مظفرالدین شاه را هم در كمال الملك بازی كرده اید. این نقش تركیبی است از بلاهت و ذكاوت. این تركیب را چطور در نوع حركت و حسی كه در چشمان تان دیدیم، به ما انتقال دادید؟ آیا دیدن عكس‌ها و شمایل‌ به جا مانده از ناصر الدین شاه به شما كمك كرد؟

آن زمان نواری را كه آقای علی حاتمی از رادیو گرفته‌بود،‌به من داد. ظاهرا آن نوار در جشن‌های مشروطه پخش می‌شد و صدای واقعی مظفرالدین شاه در آن بود. او در آن نوار خود را سایه خدا دانسته بود.

وقتی آن نوار را شنیدم پی بردم كه آن شخصیت آن قدر بلاهت دارد كه خود را سایه خدا می‌داند . خب! معلوم است چنین آدمی‌شناختی از دنیا و هستی و اطرافش ندارد.

با خودم فكر می‌كردم چطور ممكن است شخصیتی چنین ادعایی كند؟! لحن و گفتاری هم كه شنیدم برای من خیلی الهام بخش بود. جایی از فیلم هم علی حاتمی هوشمندی به خرج داده بود .

سكانسی در فیلم هست كه مظفرالدین شاه در آن برای كنایه زدن به اتابك به كمال الملك می‌گوید: « ما صدراعظمی‌مثل بیسمارك نداریم ‌كه نقاشی مثل رامبراند داشته باشیم.» این هوش علی حاتمی ‌را می‌رساند كه به راحتی یك متلك بار اتابك می‌كند.

نمی‌دانم اصلا مظفر الدین شاه به كمال الملك چنین حرفی می‌زند یا نه. اگر حاتمی‌این جمله را گذاشته نشان می‌دهد كه چقدر باهوش بوده است.

معرفی فیلم امریکایی درباره پدرم About My Father film 2023

در هزار دستان شما وزن خاصی به شخصیت ابوالفتح دادید؛ شخصیتی كه در بازی كه از شما می‌بینیم، سرشار از ظرافت‌های مینیاتوری با جزئیات فراوان است. چطور پتانسیل‌های نهفته ابوالفتح برای شما آشكار شد؟

اول این كه در شغل این آدم این عناصری پنهان بود. این افراد عضو كمیته‌ای بودند كه فكر می‌كردند گفت و گو، بحث، مبارزه سیاسی و حزب راه به جایی نمی‌برد،. برای همین كمیته‌ای به نام مجازات تشكیل دادند تا با اقدامات غیر مسالمت‌آمیز بتوانند آدم‌ها را به سزای اعمال‌شان برسانند.

این تئوری در زمان خودش مطرح بود و آن آدم هم به خاطر حرفه و وظیفه‌ای كه داشت و یا بواسطه نوع دوستی و كمك به مستضعفان و فرودستان جامعه، آلودگی‌ها به نوعی در وجودش پنهان مانده‌‌بود. او نمی‌توانست آدم رو و آشكاری باشد.

به شدت فرد تو داری برای من بود. او از گفت و گوی و ‌آمیزش با دیگران ابا داشت. این رفتارها الهام بخش من بودند. همه این‌ها دست به دست هم داد تا شخصیتی درون گرا و در خود خلق شود.

شما در نقش مستر فرحان در فیلم «ناخدا خورشید» تجربه بازی در نقش منفی را از سر گذراندید. این كه در آن سال در نقشی منفی ظاهر شوید نتیجه چه تصمیمی ‌بود؟

آن سال وقتی آقای ناصر تقوایی مرا برای آن كار دعوت كرد ، به من گفت كه من دو نقش در ناخدا خورشید برای شما در نظر گرفته‌ام. هم نقش ناخدا و هم نقش مستر فرحان را. من سناریو را خوانده بودم. ایشان گفت هر كدام را مایل باشی می‌توانی بازی كنی. ‌

من به او گفتم شما باید بگویی كدام نقش را بازی كنم ؟ آقای تقوایی گفت؛ اگر از من بپرسید می‌گویم مستر فرحان را بازی كن. من بالافاصله پس از این پیشنهاد گفتم به این نقش خیلی اعتقاد دارم و همان طور كه شما می‌خواهید بازی می‌كنم.

آقای تقوایی برای هدایت آن نقش درباره چه چیزهایی با شما صحبت كرد؟

تقوایی یكی از هنرمندان منحصر به فرد در سینمای ماست. گاه كارگردان‌ها سرنخ‌هایی با اشاره‌های كوچكی به بازیگران می‌گویند كه برای بازیگر خیلی راه گشاست. او به من گفت ؛ مستر فرحان یك دلال مسافر بر قاچاق است و مسافرانی را به آن طرف می‌برد و دندانش هم طلاست.

این دندان طلا را كه گفت دریچه‌ای از این شخصیت به روی من باز شد .همین جا بود كه فهمیدم چگونه آدمی‌است. برایم روشن شد كه از چه سنخ گفت و گو، لحن، رفتار، حركت و بیانی باید استفاده كنم. بعد رفتیم سراغ لباس، كلاه شاپو و آن مو و دندان كه هر كدام جدا جدا به من كمك زیادی كردند كه بتوانم آن نقش را بازی كنم.

همزمان با این كار بازی در فیلم« اجاره نشین‌ها» هم به شما پیشنهاد شد.چه شد كه بین بازی در اجاره نشین‌ها و بازی در ناخدا خورشید، ناخدا خورشید را انتخاب كردید؟

داستان ناخدا خورشید را با وجود این كه داستان اجاره نشین‌ها بسیار بسیار خوب و دوست داشتنی بود، بیشتر پسندیدم. اجاره نشین‌ها هم قصه خیلی خوبی داشت،‌هم آقای مهرجویی عالی بود ،‌اما نقشی كه در ناخدا خورشید برای من بود، پیچیدگی بیشتری داشت تا نقش روشنفكری كه در یكی از طبقات خانه در «اجاره‌نشین‌ها» زندگی می‌كرد.این نقش را در نهایت آقای راد بازی كرد.

در برخی از نقش‌ها قهرمان داستان هستید و بازی تان در آن ها مثل آقای‌هالو، پستچی، میوه ممنوعه و … تاثیرگذار و ماندگار است. در حالی كه در برخی از نقش‌ها قهرمان داستان نیستید،‌اما آن در جای خود در سیر ماجرای فیلم موثرند .‌چطور در انتخاب چنین نقش‌هایی این قدر هوشمندی به خرج داده‌اید؟

برای من این كه نقش محوری یا اصلی باشم یا نقش فرعی تر و كمك كننده به داستان فرقی نمی‌كند. اگر شخصیتی باشد كه ابعاد جالب توجه و نسبتا انسانی و كمی پیچیدگی داشته باشد و كلیشه‌ای و یكجانبه نباشد خوب است. نقش چه محوری باشد چه غیر محوری، من در مورد نحوه اجرا و تجسم آن همان كاری را انجام می‌دهم كه باید.

شما همیشه شیفته آثار كلاسیك سینما بوده اید. این حس و تعلق خاطرتان به سینمای كلاسیك به خاطر چیست؟

فیلم‌هایی كه ‌امروز ساخته می‌شوند، مثل بتمن، جنگ ستارگان، مكس دیوانه و… سرشار از جلوه‌های ویژه و تكنولوژی‌های عجیب و غریب است. این قبیل فیلم‌ها سلیقه من نیستند. هیچ كدام از این آثار مثل كازابلانكا، برباد رفته، اسپارتاكوس، سرگیجه و… روی من تاثیر نمی‌گذارند.

این فیلم‌ها هنوز در ذهن من ماندگارند. این كارها یا سریال‌های انگلیسی مثل «طبقه بالا طبقه پایین» كه قصه‌های زیبا و ساختارهای انسانی دلچسبی دارند، همیشه روی من تاثیر می‌گذارند.

اگر بخواهید به گذشته بازگردید، به یاد چه چیزی می افتید؟

به یاد تقلید کردن هایم از آدم هایی که بازی می کردند، تعزیه اجرا می کردند یا معرکه می گرفتند و… . این تقلیدها برایم خیلی جذاب و شیرین بود؛ به شکلی که وقتی به آن دوران فکر می کنم، بلافاصله همین ها در ذهنم نقش می بندد.

بهزاد فراهانی؛ از روزهای سخت کارگری تا چهره ماندگار بازیگری ایران

در یک نگاه کلی به تئاتر و سینما، شما تئاتر را جلوتر می بینید یا سینما را؟

تئاتر سبب رشد اندیشه شده است. سینما هم بدون فکر و اندیشه نیست. چون سینما به هر حال تصویری تر است. آخرین کار سینمایی من فیلم جزیره آهنی بود که کارگردان بسیار جوان، متفکر و ب استعدادی داشت. البته تئاتر بیش تر انسان را به اندیشیدن وا می دارد تا سینما، ولی سینمای ما هم فرهنگ و اندیشه دارد و اگر در دنیا مطرح می شود به همین دلیل است. من فکر می کنم در هر دو جا می توان تفکر را دید.

فکر می کنید انجام کار مذهبی چه تفاوتی با کارهای دیگر دارد؟

کارگردانی که اقدام به اجرای نمایش مذهبی می کند، خود باید دارای اعتقادات مذهبی باشد تا در اثرش صداقت دیده شود. اگر باورهای مذهبی کسی قوی نباشد و دست به اجرای نمایش مذهبی بزند، کار صادقانه ای نکرده است. برخی افراد آیین و مذهب را بهانه کار کردن و پول درآوردن قرار می دهند. به دلیل فراهم شدن موقعیت اجرای نمایش مذهبی نباید به سراغ این ژانر از تئاتر رفت، بلکه باید نسبت به این مقوله باور داشت تا در این کار موفق شویم.

سینمای پس از انقلاب را چه طور ارزیابی می کنید؟

بعد از انقلاب، سینما دچار تحولی اساسی شد و به سرعت به سمت پیشرفت و موفقیت نسبی حرکت کرد. در این دوره کارگردان های بسیار موفقی وارد عرصه شدند که همکاری با آن ها برای من لذت بخش بود. در این دوره فعالیت سینمایی من بر فعالیت های تئاتری غلبه کرد، به طوری که من در دهه 60 یکی از پرکارترین بازیگران سینما بودم و در 12 فیلم حضور جدی داشتم

کارهای خودتان را چه طور می بینید؟

من کارهای زیادی در تلویزیون داشتم و بعضی از مجموعه ها از جمله سربداران، هزار دستان، گرگ ها و همسایه ها، جزو آثار موفق زمان خودشان بوده اند، اما هیچ وقت تمایل خاصی ندارم برای این که حتماً در تلویزیون یا سینما باشم. بستگی دارد که چه چیزی پیش آید و آن چیزی را که تا حدودی احساس کنم، بد نباشد قبول می کنم. هنرپیشه باید حضور داشته باشد و نمی شود زمان طولانی نباشد و دیده نشود و کم و بیش باید تلاش خودش را داشته باشد. شیخ بهایی به کارگردانی شهرام اسدی از کارهای تلویزیونی ام است که هنوز پخش نشد و در فاز دوم این مجموعه نقش پیری شیخ بهایی را در زمان شاه عباس بازی کردم.

نظرتان درباره تجلیل از هنرمندان و انتخاب چهره های ماندگار چیست؟

بعد از انقلاب این کارها جا افتاده است، به خصوص برای کسانی که زحمت کشیده اند و حالا به پیری رسیده اند. بعضی از این ها ممکن است خیلی کم تحمل باشند و این برنامه ها باعث می شود دل گیر و افسرده نشوند. این بزرگداشت ها و تجلیل ها برای نسل جوان هم خوب است که ببینند اگر زحمت بکشند، زمانی از آن ها تقدیر خواهد شد. ما ایرانی ها همیشه حرمت استاد را نگه داشته ایم و این سنتی دیرین است و کاری هم که الان می شود، بر اساس همین سنت است که خیلی خوب و ارزش مند است.

آقای نصیریان در زندگی و كار هنری‌تان چه چیزی بیشترین انگیزه را در طول بیش از شش دهه فعالیت هنری به شما داده است؟

چون كار ما نمایش است ، سر و كار ما چه در قاب تلویزیون و چه در سینما و چه در تئاتر ‌با مردم است. بیشترین انگیزه را خود مردم به ما می‌دهند، در خیابان كه راه می‌روم مردم به من ابراز محبت می‌كنند و همین برای من بزرگ‌ترین لذت، پاداش و هدیه است.

الان و بعد از این همه سال فعالیت مداوم و خستگی‌ناپذیر در تئاتر، سینما و تلویزیون احساس می‌كنید مدیومی‌كه باعث شد ارتباط شما با مردم بیشتر شود كدام رسانه بوده‌است؟ اصلا بازخوردی در این زمینه از مردم گرفته اید؟

بیشترین بازخوردی كه گرفته‌ام مربوط به بازیم در تلویزیون بوده‌است. تلویزیون ابزار بسیار گسترده و كارایی است . از این حیث تلویزیون در سراسر دنیا رسانه بسیار موثری است. با این حال، هر كدام از این رسانه‌ها كه نام بردید كیفیت منحصر به خودشان را دارند.

تلویزیون به دلیل گستردگی ارتباطش با مردم اهمیت دارد، ولی تئاتر حس ناب و كیفیت غیر قابل تكثیری دارد. فیلم و موسیقی و… تكثیر می‌شود، ‌اما تئاتر تكثیر شدنی نیست.

آخرین حرف تان؟

برای همه دوستان، آشنایان و فامیل آرزوی سلامتی دارم. وقتی می گویم فامیل، منظورم همه مردم است. چون ما با همه مردم فامیل هستیم. سلامتی بالاترین نعمت خداوند است. امیدوارم مردم مراقب خودشان باشند و آرزوی من این است که مردم شریف ایران سلامت باشند.

۱
۲
۳
۴
۵
میانگین امتیازات ۵ از ۵
از مجموع ۱ رای

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا