عکسی از اکبر عبدی و غزاله میر در فضای مجازی منتشر شده است که غوغا و هیاهوی بسیاری به پا کرده است.غزاله میر مدل و مانکن ایرانی در ششم دی ماه ۱۳۷۱ در تهران به دنیا آمده است.او فرزند اول خانواده و یک برادر نیز دارد.
عکس لو رفته اکبر عبدی با مدل ایرانی غوغا به پا کرد
بیوگرافی اکبر عبدی
در بیوگرافی اکبر عبدی آقاباقر آمده است : او متولد 4 شهریور 1339 در تهران ، از بازیگران سینما و تلویزیون ایران و دارنده نشان درجه یک فرهنگ و هنر است. اکبر عبدی از هنرجویان مدرسه هنر و ادبیات صدا و سیما بودهاست.
انش آموخته (دیپلم) رشته نمایش های آماتوری در سال 1358 می باشد که حالا نشان درجه یک فرهنگ و هنر معادل دکتری دارد و تابحال دو سیمرغ نیز گرفته است
قد اکبر عبدی
در بیوگرافی اکبر عبدی آمده است قد او 165 سانتی متر است.
بیوگرافی خانواده اکبر عبدی
در بیوگرافی اکبر عبدی درباره ی خانواده اش میخوانیم : وی در محله تیردوقلوی تهران بدنیا آمد ، دوران کودکی وی در آنجا سپری شد تا این که به نازی آباد رفت. پدرش از تورک های روستای آقا باقر اردبیل شاغل در کارخانه چیت سازی و مادرش تهرانی اصل و خیاط بود
آنها چهار برادر به نامهای اصغر، علی و ناصر و اکبر و یک خواهر به نام اشرف هستند که یکی از برادرانش در سال 1380 شهید شد.
پدر اکبر عبدی در سال 94 از دنیا رفت.
ماجرای شهادت برادر اکبر عبدی
اصغرآقا در تیپ 55 هوابرد شیراز در سال 1363 در منطقه فکه مجروح شد. یک ترکش در نخاع و یکی در پای راست، همچنین موج انفجار او را گرفته بود و شیمیایی شده بود. او از من کوچکتر بود و زمانی که در فکه به شدت مجروح شد، 18 سال بیشتر نداشت که سرانجام در 15 اسفندماه سال 1380 شهید شد. در سال 1363 که این حادثه برای او اتفاق افتاد، وی را همراه شهدا حساب کرده بودند چراکه فکر میکردند شهید شده اما راننده متوجه میشود که اصغر زنده است، از این رو بلافاصله او را به بیمارستانی در اهواز و پس از سه روز او را به اصفهان منتقل میکنند و از آنجا هم منتقل میشود به بیمارستان نیروی هوایی.
برادرم وصیت کرده بود که در مقبره خانوادگی، او را خاک کنیم. پس از شهید شدنش، بنیاد گفت که نبش قبر کنیم و او را در مزار شهدا خاک نماییم، مادرم هم گفت: اصغر وصیت کرده که از من افراد شایستهتری هستند که در مزار شهدا به خاک سپرده شوند. از وی دو فرزند به یادگار مانده است که این افتخار نصیب من شد تا از آنان نگهداری کنم. ادامه دادن راه شهیدان و آدمهایی مثل برادرم سخت است. آنها طی ۸ سال دفاع مقدس جنگیدند که کار سختی است و هر کسی نمیتواند راه آنها را ادامه دهد. امیدوارم روح برادرم شاد باشد و خانوادهاش همیشه سالم و سلامت باشند.
وضعیت تاهل و ازدواج اکبر عبدی
بیشترین جستجوها در بیوگرافی اکبر عبدی درباره همسر ایشان است که شما عزیزان میخواهید بدانید همسر ایشان کیست.
استاد اکبر عبدی خودش نقل می کند که در 19 سالگی عاشق یک دختر 18 ساله شد ولی در نهایت به دلیل مخالفت خانواده این وصلت انجام نگرفت
به فاصله 20 روز از شکست عشقی با نینا دختر دایی 14 ساله محمدرضا شریفی نیا ازدواج کرد که ثمره این زندگی تنها یک دختر بنام المیرا می باشد
المیرا متولد 31 خرداد سال 1366 می باشد .وی در رشته تجهیزات پزشکی درس خوانده است و تک فرزند هم هست یعنی نه برادر و نه خواهری دارد.
المیرا عبدی در ادامه مسیر پدر وارد دنیای بازیگری شده و در اولین تجربه سینمایی حرفه ای خود در فیلم یکی برای همه در نقش فرزند دختر پدرش اکبر عبدی ظاهر شد.



علایق و حقایقی درباره اکبر عبدی
در ادامه بیوگرافی اکبر عبدی مروری میکنیم بر علایق و حقایقی درباره ی او.با ما همراه باشید.
اکبر عبدی طرفدار استقلال
یک زمانی دوست داشتم فوتبالیست شوم اما قسمت نشد که ادامه بدهم
همیشه یک فوتبال دوست واقعی بودم و به شدت بازی های استقلال را دنبال می کنم هر چند معتقدم پرسپولیس ها جزو اعتبار استادیوم های ما هستند
بیماری اکبر عبدی و کلیه پیوندی
در بیوگرافی اکبر عبدی میخوانیم : وی به خاطر نارسایی کلیه تحت عمل پیوند کلیه قرار گرفته بود. این بازیگر به خاطر از کارافتادگی کلیه هایش که ناشی از عوارض دیابت یا بیماری قند او بوده، به توصیه پزشک معالج برای پیوند کلیه در بیمارستان بستری و عمل پیوند کلیهاش صبح اردیبهشت ماه 96 با موفقیت انجام شد.
هیچوقت رای ندادم
من نه موافق و نه مخالف هیچ رئیس جمهوری هیچ کشوری از جمله کشور خودم نیستم چون اصلا سیاسی نیستم و هیچ وقت به هیچ کس رای ندادم
فقط یکبار با مادر در انتخابات مجلس و قبل تر در رای گیری جمهوری اسلامی رای دادم
از مرضیه تا شجریان
در بیوگرافی اکبر عبدی درباره ی خواننده های مورد علاقه اش آمده است : وی در خارج معین ، ابی ، بنا ، مرضیه و دلکش و در داخل هم ایرج و احسان خواجه امیری را می پسندد
عاشق صدای همایون پسر استاد شجریان هم هست و آهنگ هایشان را گوش می کند

کراوات مرتب نشانم می دهد
اکبر عبدی که بیشتر در محافل هنری با کراوات حاضر می شود می گوید: کروات برای بنده نظم ایجاد می کند و به گونه ای مرا مرتب و منظم نشان می دهد
دست خط آقا برای اکبر عبدی
تاکنون ملاقاتی با رهبر معظم انقلاب نداشتم اما ایشان در مورد بعضی از کارهای من مانند آدم برفی ، اخراجی ها و رسوایی دست خط نوشتند
دردسرهای تپل بودن برای اکبر عبدی
در بیوگرافی اکبر عبدی او در مورد وضعیت فیزیکی خود میگوید: «من کلاً تپل متولد شدم و همیشه هم مردم مرا با همین شمایل دیدند.
اصلاً خیلی از نقشهایم با توجه به همین ویژگی فیزیکیام برای مردم جالب شده و شاید به خاطر فیزیکم در
کارهای کمدی بهتر دیده شدم. راستش اگر دوباره به سالها قبل برمیگشتم حتماً فکری برای کم کردن وزن خودم میکردم. این سالها به خاطر چاقی شرایط بدی را تجربه کردم که اصلاً دوستشان نداشتم.
سلامت نعمت بزرگی است و حیف است آدم به خاطر رعایت نکردن چیزهایی مانند اضافه وزن، تغذیه بد یا حتی ورزش نکردن آن را از دست بدهد.»
تیکه اکبر عبدی به رئیس جمهور
الان جای ما با آقای حسن روحانی عوض شده ما باید تو تلویزیون باشیم مردم را سرگرم کنیم ماشالله هر ده تا کانال آقای روحانی و رفقاشون هستند که سرگرممون می کنند
من مرض قند دارم نشستم خونه شبکه جم نگاه می کنم و این ها در مورد کارهایی که نکردن جلسه می گذارند
25 سال معتاد بودم
دوست دارم به بچه ها بگویم 25 سال تریاک مصرف کردم و حدود 15 سال سیگار کشیدم اما بعد پیوند کلیه از سال 1394 پاک هستم
حاشیههای اکبر عبدی
اکبر عبدی خود در مورد حاشیههای پیرامونش میگوید: «چند سال اخیر هر بار آمدهام کاری انجام بدهم یا حرفی بزنم تبدیل به حاشیه شده است؛ در حالی که اصلاً قصد حاشیهسازی نداشتم. در واقع در این سن و در این جایگاه واقعاً چه نیازی به حاشیهسازی دارم.
من همین حالا هم به راحتی نمیتوانم در خیابان راه بروم. مردم آنقدر لطف دارند که به هر شکلی باشم مرا میپذیرند و من لزومی ندارد که بخواهم خودم را با این حاشیهها بیشتر توی چشم قرار دهم.
اکبر عبدی در مراسم اختتامیه سیامین جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۹۱ ضمن انتقاد از روند برگزاری و داوری جشنواره اظهار کرد بایستی برای بازی در فیلم ای ایران هم جایزه سیمرغ بلورین دریافت میکردم.
عبدی همچنین در تاریخ ۱۳۹۰/۱۲/۲۳ به عنوان میهمان در برنامه پارک ملت حضور یافت و گلههایی از دستمزد حاصل از بازیاش در فیلم سینمایی اخراجیها کرد. وی در این برنامه بشدت محمد رضا شریفی نیا را پولدوست خواند.
او در مراسمی در تیر ماه ۱۳۹۲ و در روزهای پایانی ریاست جمهوری محمود احمدینژاد همراه با داریوش ارجمند از او نشان درجه یک فرهنگ و هنر را دریافت کرد.
عبدی در تاریخ ۱۳ خرداد ماه ۱۳۹۴ به مناسبت تولد حجت بن الحسن (مهدی) در برنامه خنداننده برتر به کارگردانی رامبد جوان حضور یافت. او در این برنامه شوخیهایی را با رئیسجمهور وقت حسن روحانی انجام داد.
در سال ۱۳۹۴ رسانههای ترکیه گزارش دادند که اکبر عبدی با خرید خانهای در آلانیا تصمیم گرفتهاست که مابقی عمر خود را در این شهر بگذراند. وی طی مصاحبهای در یک بنگاه معاملات املاک در آلانیا گفت: به خاطر برخی مشکلات سلامتی تصمیم گرفتهاست که در این شهر به زندگی ادامه دهد. او گفته بود که به توصیه دوست قدیمی خود منصور پیری، به آلانیای ترکیه آمده و در این شهر منزلی خریداری کرده تا عمر خود را در این شهر بگذراند. بعد از بازتابهایی که این مصاحبه داشت وی مهاجرت به ترکیه را تکذیب کرد و اظهار داشت: «من ایران هستم، و مهاجرت نکردهام، و به زودی قرارداد رسوایی ۲ را با ده نمکی خواهم بست.»
پس از فوت تعدادی از حجاج ایرانی در مناسک حج سال ۱۳۹۴، وی در برنامهٔ زندهٔ تلویزیونی به مناسبت جشن روز عید غدیر خم، ضمن تعریف خاطرهای از حضور خود و دخترش المیرا عبدی در مناسک حج، صحبتهایی در خصوص خواستگاری یک عرب سعودی و پاسخ توهینآمیز خودش به او را مطرح نمود که بعد از تعریف کردن خاطره، مجری برنامه مجبور به قطع کردن صحبتهای وی شد. سخنان توهینآمیز اکبر عبدی واکنشهای بسیاری را برانگیخت. اکبر عبدی چند روز بعد در رابطه با واکنشهای اعتراضی در فضای مجازی به سخنانش، در مصاحبه تلویزیون تیوی پلاس اعلام کرد که از حرفهایش سوءبرداشت شدهاست. وی اعلام کرد که «اگر میدانستم برنامه زنده است این حرف را نمیزدم. احساس کردم برنامه غیر مستقیم است و شبکه ۳ روی صدایم سوت پخش میکند.» ناصر فکوهی نیز اظهارات عبدی را نوعی نژادگرایی و بیاحترامی به مردم عرب کشورهای همسایه خصوصاً عربهای ایرانی دانست.
توضیحات او در برنامه زنده شبکه ۱ در خصوص مسعود فراستی و صحبت کردن در مورد مسائل خصوصی زندگی او نیز حاشیههایی را به همراه داشتهاست.
شروع فعالیت هنری اکبر عبدی از کانون پرورشی
در سال 1351 وقتی 12 ساله بودم مادر سادات خانوم دست منو گرفت و به کانون پرورشی فکری کودکان در نازی آباد برد که آنجا با الفبای بازیگری کم کم آشنا شدم
اکبر عبدی از تراشکاری تا تلویزیون
در بیوگرافی اکبر عبدی آمده است : او در نوجوانی همراه با تراشکاری و قالبسازی در گروه های تئاتری بازی می کرد تا پس از دریافت مدرک دیپلم از سال 1357 با نمایشهای آماتوری فعالیت هنریاش را آغاز کرد، وی با نمایش “سیرک باشکوه” پا به عرصه تئاتر حرفهای گذاشت.
در سال 1360 که 20 ساله شد با تله تئاتر سنجاب ها جلوی دوربین رفت و همان سال موفق شد با سریال تلویزیونی مثل آباد وارد قاب تلویزیون هم شود
ورود اکبر عبدی به سینما و شهرت
در ادامه بیوگرافی اکبر عبدی میخوانیم : او سپس در سال 1362 به تلویزیون رفت و در مجموعه «محله بروبیا» (داریوش مؤدبیان، 1363) و «بازم مدرسهام دیر شد» (1365) خود را به عنوان بازیگری مستعد خلاق شناساند.


او با «جنجال بزرگ» (1363) خود را به عنوان بازیگر نقشهای کمیک شناساند. جنجال بزرگ شش سال پس از تولید به نمایش عمومی درآمد و عبدی در آن فاصله در فیلمهای «مردی که موش شد» (احمد بخشی، 1364)، «اجارهنشینها» (داریوش مهرجویی، 1365)، «گراند سینما» (حسن هدایت، 1376) و «ای ایران» (ناصر تقوایی، 1368) بازی کرد، که نقش او در همه این فیلمها کمدی بود.





عبدی میگوید: «ساختار درونی من را نوشتهها و کارگردانی این اساتید شکل داد و البته ساختار بیرونیام را استاد عبدالله اسکندری. اما معنای سینما را از ناصر تقوایی آموختم و همیشه آرزو داشتم با او بیشتر کار کنم»
به رغم اینها، اکبر عبدی نخواست یا فرصتی به دست نیاورد تا با به مرور و ارزیابی انتقادی کارنامه بازیگری خود بپردازد. خود او هیچ گاه تن به گفت و گوی مطبوعاتی نداد. تا احیاناً انتقادهای دوست دارانش را بشنود یا شکوه و شکایتهای خود را از اوضاع جاری سینما واگوید.
دوران اوج و افول کار حرفهای اکبر عبدی
اکبر عبدی بازیگر موفق دهه 60 و 70 سینما است. این بازیگر که در دهه 60 پس از بازی در کارهای تلویزیونی محله برو بیا، محله بهداشت و باز مدرسم دیر شد وارد سینما شد و بعد از ایفای نقش در فیلمهایی چون مردی که موش شد، ماموریت، اجارهنشینها، گراند سینما و بهویژه فیلم مادر به یکی از چهرههای شناخته شده سینمای ایران تبدیل شد.

دزد عروسکها، سفر جادویی و ناصرالدین شاه آکتور سینما از دیگر فیلمهای مطرح این بازیگر در دهه 60 هستند و در اوایل دهه 70 نیز عبدی دوران موفقیت و مطرح بودنش را بهعنوان یکی از گرانترین بازیگران سینما با فیلمهای مدرسه پیرمردها، سیرک بزرگ، دلشدگان، هنرپیشه، روز فرشته، رویای نیمه شب تابستان، تحفه هند، آرزوی بزرگ، آدمبرفی و مرد آفتابی ادامه داد.












جنگجوی پیروز، نان و عشق و موتور ۱۰۰۰، قاعده بازی از معدود آثار نسبتاً موفق عبدی در 15 سال اخیر هستند که سایر فیلمهای او کمتر نشانی از سابقه گذشتهاش دارد.


این بازیگر با فیلم «خوابم میآد» بهعنوان اولین تجربه کارگردانی رضا عطاران بار دیگر مورد توجه قرار گرفت و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را از سیامین جشنواره بینالمللی فجر دریافت کرد، سیمرغی که یک بار برای فیلم مادر گرفته بود، اینبار برای بازی در نقش مادر به او اهدا شد!

اکبر عبدی به غیر از خوابم میآد که نقش یک زن را بازی کرد، سالها قبلتر با فیلم آدمبرفی با گریم متفاوتی نقش زن را بازی کرد. علاوه بر نقشهای کمدی اکبر عبدی، نباید نقش متفاوت او را در فیلم مادر علی حاتمی از یاد ببریم خصوصاً آنجایی که میگفت، مادر مُرد، از بس که جان ندارد!
عبدی که دوباره روند پرکارش را در سینما از سر گرفته طی سالهای اخیر مقابل دوربین فیلمهایی چون نیکان و بچه غول رحمان رضایی، شاباش حامد کلاهداری و آشغالهای دوست داشتنی محسن امیر یوسفی رفته و همچنین ایفاگر نقش متفاوت دیگری در فیلم جدید فریدون جیرانی زندگی دوگانه فیروز است.




اولین نقش زن اکبر عبدی در فیلم آدمبرفی
اکبر عبدی با بازی کردن نقش زن در فیلم سینمایی آدمبرفی توانست خط قرمز آن دوره از سینمای را بشکند. سال 1373 زمانی که 34 سال سن داشت توانست موفقترین نقش تاریخ سینمایی خود را بازی کند .این فیلم جنجالی با اینکه سال 73 تولید شد اما سه سال تا سال 76 ممنوع بود. پس از گذشت سه سال بالاخره به اکران عمومی رسید و پس از گذشت زمان کمکم نگرش و افکار مسئولین تغییر کرد و فیلمی که در سینما توقیف شده بود از طریق تلویزیون چندین بار پخش شد .


اکبر عبدی مرد هزارچهره سینمای ایران
همانطور که در بیوگرافی اکبر عبدی خواندیم اکبر عبدی به معنای واقعی کلمه مرد هزارچهره سینمای ایران است، فردی که تمام نقشها را بازی کرده و متفاوتترین گریمها روی صورت ایشان انجام گرفته و نقشهای متفاوتی را ایفا نموده است. چه مرد، چه زن، چه کودک و چه پیرمرد و حتی نوزاد…
عبدی از معدود بازیگرانی است که با موفقیت به ایفای نقشهای گوناگون و گاه کاملاً متفاوت پرداخته است: از نقش یک پسربچه بیخبر گرفته تا یک زن میانسال در فیلم «آدم برفی» تا حتی ایفای نقش یک پیرزن در فیلم «خوابم میآد». اما از بین همه آنها او برای تازهترین نقش خود در فیلمی به کارگردانی مسعود دهنمکی ارزشی خاص قائل است: «تابستان امسال جدیدترین نقش خود را به عنوان یک روحانی در فیلم «رسوایی» بازی کردم. قبلاً هم نقشهای جدی بازی کرده بودم مثل هنرپیشه، مادر، ریحانه یا در آرزوی ازدواج اما هیچکدام به اندازه این نقش جدی و تخصصی نبود.»

نقشآفرینی عبدی برای القای شخصیتهای متخصص یا غیرمتخصص، جدی یا غیرجدی چنان ماهرانه است که نه تنها تماشاچی را در خود غرق میکند بلکه چنان طبیعی مینماید که میتواند حتی آشنایانش را به اشتباه وادارد: «به یاد دارم روزی که برای فیلم «خوابم میآد» تست گریم دادم با همان شکل و شمایل که در فیلم دیدید به خیابان رفتم. همه باور کرده بودند که من یک پیرزن هستم. به منزلم رفتم و نگهبان آپارتمان مرا نشناخت. گفتم آقای عبدی را میخواهم. گفت شما؟ گفتم عمه ایشانم. مرا تا در خانه همراهی کرد اما نشناخت. همان جلسات اولیه فیلمبرداری بود که با یکی از دوستانم سر صحنه قرار گذاشتم. از داستان فیلم چیزی نمیدانست. وقتی وارد شد از دور همدیگر را دیدیم. برایش سرتکان دادم، نشناخت. چشمک زدم و برایش بوس فرستادم. گیج شده بود. تا اینکه خودم را معرفی کردم. میگفت تمام مدت پیش خودم فکر میکردم این پیرزن دیوانه با من جوان چه کار دارد. برخوردهای این چنینی مرا مطمئن کرد که میتوانم این نقش را بازی کنم.»
گفتگوی خواندنی با اکبر عبدی
اکبر عبدی چه مسیری را طی کرد تا به امروز رسید و شد اکبر عبدی؟
-من امروز نتیجه تلاش و کار مستمری را میبینم که در عرصه هنر بازیگری در سینما و تلویزیون برایم اتفاق افتاده است. با خودم رک بودم و به خودم به شدت راست میگفتم. کاری که به من نمیآمد، انجام نمیدادم و کاری که میتوانستم انجام دهم را امتحان میکردم تا بلکه موفق شوم و خوشحالم که معمولا هم این چنین میشد.
با اینکه در این سالها شما را در نقشها و چهرههای مختلف دیدهایم، هنوز نقشی هست که بازی آن را تجربه نکرده باشید؟
-مردم همیشه به من لطف داشتهاند و لقب مرد هزار چهره را به من دادهاند. در دوران هنریام در گریمهای مختلفی ظاهر شدهام ولی چند تا رل است که همه بازیگرها با هر فرهنگی که دارند چینی، آفریقایی و کرهای عاشق بازی کردن آن هستند، نقشهایی مثل دیوانه، معتاد و یکی هم بازیهای دو جنسی. جذابیت این نقشها به آن دلیل است که هم برای بازیگر جای کار دارد و هم اینکه علامت سوالی برای مخاطب دربردارد که میخواهد با داستان تا انتها پیش برود.
به تازگی صحبتهایی با استاد داوودنژاد عزیز انجام دادهایم که قرار است مجموعهای را با هم کار کنیم که من در آن نقش سه پیرزن را بازی میکنم. البته داستان دو وجه دارد که در وجه اولش چهره واقعی من را میبینید و در وجه دیگرش شاهد این خواهند بود که همزمان در نقش سه پیرزن ظاهر میشوم.
برای پذیرفتن یک نقش در سینما و تلویزیون چه معیارهایی دارید؟
-فضای کار، عوامل گروه و همچنین کارگردان خوب در انتخابم مؤثر است.
شما طیف متنوع و پر تعدادی از نقشها را بازی کردهاید، از کودک دبستانی تا نوجوان، پیرمرد و حتی زن، چگونه به چنین سطحی از توانایی رسیدهاید؟
-این امر به دلیل ممارستی است که در کارهای هنری داشتم و دارم البته همهاش لطف خداوند است. خدا را شاکرم و سعی و تلاش میکنم که موفق باشم.
در کدام یک از کارهایتان، نقشی را که ایفا میکردید، نزدیک به خود اکبر عبدی بود، یعنی در قالب خودتان فرو رفتید؟
-در بیشتر فیلمها، بخشی از ذات من در آن وجود دارد، یعنی میخواهم بگویم در نود درصد فیلمهایم، اکبر عبدی واقعی وجود دارد. نه من بلکه تمامی هنرپیشهها به همین شکل هستند اما اینکه صددرصد اکبر عبدی در قالب تمام نقشهایم باشد چنین چیزی وجود ندارد.
سطح کیفی آثار طنز و کمدی تولید شده در کشور را چطور ارزیابی میکنید؟
-متاسفانه تلویزیون سطح سلیقه مردم را پایین آورده است. ساخت و پخش مجموعههای طنز هرشبی باعث شده تا فرهنگ نادرستی از طنز بین مردم رواج پیدا کند. البته توقعی هم نیست چراکه با فرصت کم نمیتوان کار ماندگار انجام داد. این کارها با همان سرعت که بین مردم رواج پیدا میکند با پایان پخش آن نیز خیلی زود از یاد مردم میرود.
ولی هنوز که هنوز است مردم وقتی با من برخورد دارند «بازم مدرسهام دیر شد» را یادآوری میکنند. کار بزن برویی سطح سلیقه مخاطب را پایین میآورد و اینجاست که مردم نمیتوانند فرق طنز و هجو و هزل را از هم تشخیص دهند. من خودم یک بار در چنین مجموعههایی حضور داشتم و بعد از آن نیز در یک برنامه زنده تلویزیونی که در روز ولادت حضرت علی (ع) پخش شد از مردم عذرخواهی کردم و اعتراف کردم که فقط به خاطر پول قبول کردم در آن مجموعه بازی کنم.
از حضور در یک ژانر خاص احساس محدودیت نمیکنید؟
-شاید زمانی که جوانتر بودم فکر میکردم در ژانر طنز محدود شدم و فرصت رشد ندارم اما حالا که به این سن و سال و تجربه رسیدهام میفهمم که راه را درست آمدهام و انتخاب درستی داشتهام. به نظرم ژانر طنز دنیایی بسیار وسیع و گستردهای است که جای کار زیادی دارد.
علاقه من به این ژانر یک دلیل خیلی مهم نیز دارد و آن اینکه کار در این وادی اجازه نمیدهد کودک درونم رشد کند که همیشه آن را کودک نگه میدارد و این برای من نعمت بزرگی است.
چرا در عصر حاضر آثار طنز بیش از پیش مورد توجه مردم قرار میگیرد؟
-طنز در ایران تاریخ خاص خود را دارد. مثلا وقتی از 70 سال پیش پایه هنرهای نمایشی معاصر و سیاه بازی در ایران بنا نهاده شد، طنزهایی به مخاطب ارائه میشد که حاوی مسائل اجتماعی و فرهنگی بود و با زبان و نیش و کنایههای خاصی حرف خود را میزد. وقتی یک نوکر سیاه مقابل شاه یا وزیر قرار میگرفت و حرف خود را با متلک میزد، این حرفها برای مردم جذابیت خاصی داشت چراکه مردم دوست دارند شاهد و ناظر حرفها و رفتارهایی باشند که نمیتوانند به راحتی آنها را بیان کنند. مردم کمدی سیب زمینی نمیخواهند.
-به نظر من هیچ هنرمندی نمیتواند بگوید من آخرش هستم، هنر بینهایت است و تمامی ندارد. بزرگان این حرفه نیز نمیتوانند بگویند که ما رسیدیم به انتهای خط… برای مثال یک گریمور به اندازه کل انسانهای روی زمین نمیتواند گریم کند. یک گریمور، هر چقدر هم که پرکار باشد، مگر چند نفر را میتواند گریم کند، نهایتا یک میلیارد نفر را، پس پنج میلیارد نفر دیگر میمانند.
اگر یک بازیگر، در طول عمر دوران کاری و زندگیاش برای مثال در هزار نقش بازی کند، چه ربطی به دیگر انسانها دارد یا یک نویسنده هیچوقت نمیتواند بگوید من تمام قصهها را نوشتم. هر هنرمندی چه در رشته عکاسی، چه نقاشی، چه خطاطی و دیگر هنرها نمیتواند بگوید دیگر تمام شد بلکه باز هم ابتدای کار است. فکر میکنم که مردم مرا در این قالب پذیرفتند و به من عادت کردهاند، به هر حال خداوند این لطف را در حق ما کرد که مردم را بخندانم و دلهایشان را شاد کنم.
البته در حوزه کار هنری نمیشود نظری داد. به نظر من هنر هیچ وقت پایانی ندارد و تا زمانی که دنیا وجود دارد هنر نیز وجود دارد. فکر نمیکنم برای هنرمند پایانی نیز وجود داشته باشد. در گذشته بزرگان این حرفه یعنی قدیمیها آمدند، کار کردند، سپس ما آمدیم و راهشان را ادامه دادیم و بعد از ما هم عدهای میآیند و راهمان را ادامه میدهند. به نظرم هیچ هنرمند و بازیگری نمیتواند بگوید به آخر خط رسیدهام زیرا هنر بی نهایت است و تمامی ندارد.
قابل دفاعترین اثر خود را کدام کارتان میدانید.
-نمیتوان انتخاب کرد. هر فیلمی حرف خاص خودش را میزند و پیام خودش را دارد. «آدم برفی» ، «مادر»،«اخراجیها»، «هنرپیشه» و… همه آثاری هستند که من برای آنها زحمت کشیدهام. البته شاید خیلی از آنها برای مردم جنبه طنز داشته ولی من به همه این آثار کاملا جدی نگاه کردهام چرا که با همه آنها زندگی کردم. حتی بدترین کارم که سطح کیفی بسیار پایینی داشته برایم جدی است چراکه بالاخره برایش زحمت کشیدهام.
برایم فرقی نمیکند دوربینی که مقابل آن بازی میکنم ویدیو است یا نگاتیو، مهم این است که من کارم را درست انجام بدهم. همیشه سعی کردهام جدا از بازی در انتخابهایم دقت کنم، در مقابل دوربین فیلمبردارهای حرفهای بازی کنم و خودم را به گریمورها و طراحان لباس کارکشته بسپارم.
به عنوان یک بازیگر که جامعه هنری او را قبول دارد، به جوانان علاقهمند به بازیگری چه نصیحتی دارید؟
-جوانان علاقهمند به بازیگری و آن جوانانی که دوست دارند وارد سینما شوند اگر واقعی، درست و دقیق همه چیز را ببینند بهتر میتوانند نقش انتخاب کنند و اگر به جایگاهی رسیدند باید قدر آن را بدانند.
گویا در نوجوانی اهل ورزش به خصوص کشتی بودید.
-بله و همیشه با بچهها ارتباط خوبی داشتم و الان هم دارم. ماهانه یکبار با جمع کشتیگیران ناهار میخوریم، با دوستانی چون فریدون حبیبی، علیرضا دبیر، علیرضا رضایی، عباس جدیدی و…
طرفدار فوتبال هم هستید؟
-فوتبال را دوست دارم و اخبار آن را دنبال میکنم، ضمنا استقلالی هستم. به نظرم در فوتبال ایران یک علی دایی وجود دارد که هیچ وقت تکرار نخواهد شد.