اخبار بازیگرانبازیگران ایرانیبازیگران مردبیوگرافی بازیگران

ماجرای طنز ازدواج امیر کاظمی از زبان خودش!

در این بخش بیوگرافی امیر کاظمی بازیگر معروف سینما و تلویزیون را مرور میکنیم. بیوگرافی امیر کاظمی از بازیگران مرد خوب و توانمند کشورمان که بیشتر او را با سریال لیسانسه ها به یاد می آوریم ، به همراه اطلاعاتی از زندگی شخصی و هنری او با عکس های شخصی او و خانواده اش را میبینیم.امروز از 0 تا 100 با بیوگرافی امیر کاظمی آشنا میشویم. در ادامه با بازیگرآنلاین همراه باشید.

امیر کاظمی چند سال سن دارد؟

امیر کاظمی زاده 19 آبان 1369 است و 32 سال سن دارد.

امیر کاظمی مجرد است یا متاهل؟

امیر کاظمی متاهل است و همسر او مهتاب محسنی بازیگر است.

تحصیلات امیر کاظمی چقدر است؟

امیر کاظمی دانشجوی انصرافی لیسانس رشته نمایش است.

امیر کاظمی فعالیت خود را از چه سالی آغاز کرد؟

امیر کاظمی از سال 1385 تاکنون فعالیت میکند.

خلاصه بیوگرافی امیر کاظمی

نام اصلیامیر کاظمی
تاریخ تولد19 آبان 1369
تحصیلاتدانشجوی انصرافی لیسانس رشته نمایش
پیشهبازیگر و اسکیت سوار
سالهای فعالیت۱۳۸۵–اکنون
همسرمهتاب محسنی (ا. ۱۳۹۱)
قد170 سانتی متر

بیوگرافی امیر کاظمی

بیوگرافی امیر کاظمی

در بیوگرافی امیر کاظمی آمده است:وی متولد 19 آبان 1369 در تهران، بازیگر و اسکیت سوار است.

کودکی امیر کاظمی
کودکی امیر کاظمی

در بیوگرافی امیر کاظمی لازم به دکر است: او دانشجوی انصرافی لیسانس رشته نمایش می باشد که قبل از بازیگری عضو تیم ملی اسکیت بود حالا ازدواج کرده و زن و شوهری در سینما و تلویزیون هستند

امیر کاظمی از اسکیت تا تیم ملی

در بیوگرافی امیر کاظمی جالب است بدانید شروع ورزش اش با اسکیتی که پدربزرگش از آلمان فرستاده بود شروع شد

بعدا در کلاس های اسکیت ثبت نام کرد و دوره حرفه ای آنرا گذراند و در 12 سالگی به تیم ملی دعوت شد اما بخاطر سختی تمرینات به قول خودش فرار کرد

اخراج امیر کاظمی از دانشگاه

در بیوگرافی امیر کاظمی آمده است او به دلیل غیبت زیاد از دانشگاه اخراج شده است.او میگوید: من نتوانستم لیسانسم را بگیرم چون از دانشگاه اخراج شدم ، رشته نمایش و گرایش بازیگری درس می خواندم که بدلیل غیبت های زیاد اخراج شدم

جون همزمان با دانشگاه در وضعیت سفید بازی می کردم و 2/5 سال درگیر این سریال بودم و بعد از آن دوباره ثبت نام کردم اما بازهم درگیر کار شدم و نشد

قد امیر کاظمی

در بیوگرافی امیر کاظمی بهتر است بدانید قد او 170 سانتی متر است.

بیوگرافی خانواده امیر کاظمی

در بیوگرافی امیر کاظمی درباره ی خانواده اش آمده است: بعنوان فرزند اولی خانواده در تهران بدنیا آمده است و یک برادر کوچکتر از خود بنام آرش دارد.

رگ و ریشه ی آلمانی امیر کاظمی

پدرش ایرانی و مادرش اصالت آلمانی داشته و خانواده مادری وی نیز در آلمان هستند

کودکی امیر کاظمی در کنار پدر و مادرش
کودکی امیر کاظمی در کنار پدر و مادرش
امیر کاظمی در کنار مادرش
امیر کاظمی در کنار مادرش

ازدواج و وضعیت تاهل امیر کاظمی

بیشترین جستجوها در بیوگرافی امیر کاظمی درباره همسر ایشان است که شما عزیزان میخواهید بدانید همسر ایشان کیست.

امیر کاظمی در سال 1390 وقتی 21 ساله بود با مهتاب محسنی ازدواج کرد ، آشنایی این دو از حیاط دانشگاه تهران شروع و در نهایت به ازدواج ختم شد

حالا مدتیست همسرش نیز وارد کار بازیگری در تئاتر و تلویزیون شده است

این بازیگر در مورد زود ازدواج کردنش می گوید:«در بیست و یک سالگی ازدواج کرده ام. شاید خیلی ها فکر کنند که این سن برای ازدواج زود است اما من اینطور فکر نمی کنم و معتقدم اگر کسی شرایطش را داشته باشد، خوب است در همین دوران ازدواج کند. من با کمترین پول به خواستگاری رفتم و عقد کردیم و خدا را شکر همسرم خیلی فهمیده و عاقل است و عروسی و جشن از من نخواست. با پولی که قرار بود برای جشن عروسی هزینه کنیم، خانه رهن کردیم و بعد از عقد سر خانه و زندگی مان رفتیم.»

امیر کاظمی و همسرش مهتاب محسنی
امیر کاظمی و همسرش مهتاب محسنی

بیوگرافی مهتاب محسنی همسر امیر کاظمی

مهتاب محسنی متولد 24 اسفند 1368 در تهران ، تحصیکلرده لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر می باشد که تجربه بازی ، گریموری و صداپیشگی هم دارد

ناگفته های زندگی کوروش تهامی از طلاق از شبنم طلوعی تا ازدواج دوم + بررسی فیلم ها

امیر کاظمی میگوید:همسرم رتبه شش کنکور بود و در دانشگاه تهران درس می‌خواند. من هم آنقدر با او به دانشگاه رفتم که خیلی‌ها از جمله استاد مهدی سلطانی فکر می‌کردند من دانشجوی آنجا هستم و برای من به حساب اینکه در تلویزیون کار می‌کنم بیشتر وقت می‌گذاشتند.

امیر کاظمی و همسرش
امیر کاظمی و همسرش

روایت طنز امیر کاظمی از ازدواجش

در ادامه بیوگرافی امیر کاظمی روایت طنز او از ازدواجش را میخوانید.

برخی سایت‌ها نوشته‌اند هزینه مراسم ازدواج ما ۳۰۰ هزار تومان تومان شده و موارد دیگری که هیچ کدام درست نیست. اصل ماجرا این است که من ۲۲ ساله بودم و پول زیادی نداشتم. آن موقع تصمیم گرفتیم زندگی‌مان را شروع کنیم.

سرانجام رفتم خانه و به مادرم گفتم عاشق شده‌ام! بیا به خواستگاری برویم. او هم مرا کتک زد و گفت برو توی اتاق به کار بدت فکر کن! منظورم این است که اصلا از این موضوع استقبال نکرد. اما آخر توانستم پدر و مادرم را برای این کار راضی کنم. آنها با خودشان گفتند عیبی ندارد، ما دیوانه‌ایم و داریم خواستگاری می‌رویم، آنها که دیوانه نیستند دخترشان را به تو بدهند!

من عاشق انار دانه‌شده هستم. پدرم گفته بود تو در مراسم اصلا حرف نزن.

خانمم هم یک ظرف انار دانه شده گذاشته بود روی میز، همه که برای خودشان انار کشیدند، پرسیدم کسی دیگر انار نمی‌خواهد؟ ظرف اصلی را برداشتم و شروع کردم به خوردن! ناگفته نماند که شب قبلش هم رفته بودم و خانه خانواده همسرم را تمیز کرده بودم.

پدر خانمم آن شب پرسید خانه داری؟ گفتم مادر و پدرم مستاجر هستند من چطور خانه داشته باشم؟ گفت پول چطور؟ گفتم ندارم ولی می‌توانم جور کنم. گفت چقدر؟ گفتم ۲۰۰، ۲۵۰ هزار می‌توانم جور کنم. گفت میلیون گفتم نه. گفت دلار؟ گفتم نه تومان! گفتند مبارک است!

مدتی بعد ما عقد کردیم و آن ۳۰۰ هزار تومانی که برخی می‌گویند خرج محضر و عقدمان شد. ۶ ماه اول زندگیمان هم در اتاق ۶ متری من در خانه پدری‌ام زندگی کردیم.

یک سال بعد که من کار کرده بودم و وضعم بهتر شده بود، برای سالگرد ازدواجمان همه فامیل و خانواده را به رستوران دعوت کردیم و مراسم گرفتیم. جالب اینکه به هیچکس هم نگفته بودیم بقیه هم دعوت هستند. عکسی که در سایت‌ها و فضای مجازی از مراسم ما منتشر شده مربوط به همین سالگرد است.

در دومین سالگرد ازدواجمان پولدارتر شده بودیم و رفتیم آتلیه و باغ عکس و فیلم گرفتیم تا اگر بچه‌ای آمد و درباره فیلم ازدواج پرسید چیزی داشته باشیم که به او نشان بدهیم.

برای ساده برگزار شدن ازدواج از خیلی‌ها توهین و حرف‌های بد شنیدیم. می‌گفتند چقدر دختره زشت یا پیر است و اگر من هم با مادرم ازدواج می‌کردم از من عروسی نمی‌خواست! در حالی که ما همسن هستیم.

از دید من و مهتاب ، گرفتن عروسی کار جالبی نبود ، آره عروسی نگرفتیم برای این که با خودمون گفتیم خرج عروسی را صرف خرید خونه و پس انداز کنیم

دم خانمم و خانواده‌اش گرم که گذاشتند این ازدواج سر بگیرد. به نظرم اینطوری خیلی هم باحال‌تر شد. وگرنه قرار بود همه این اتفاقات در یک شب اتفاق بیفتد اما چند سال طول کشید. دی ماه سال گذشته در آخرین سالگرد ازدواجمان هم یک هفته به یک سفر خیلی خوب رفتیم. این بازیگر در پایان ابراز امیدواری کرد که مردم او را قضاوت نکنند.

امیر کاظمی و خانواده اش و همسرش مهتاب محسنی
امیر کاظمی و خانواده اش و همسرش مهتاب محسنی

کت و شلوار کابوس امیر کاظمی

بیشتر لباس های من که تعدادشان هم زیاد است در یک طیف رنگی هستند و به همین خاطر ست کردن آن ها موقع پوشیدن کار زیاد سختی نیست

یکی از تیپ هایی که هیچ وقت نمی توانم آن را تجربه کنم، تیپ رسمی و پوشیدن لباس های شق و رق و اتوکشیده است ، کت و شلوار برای من کابوس است

فیلم تی تی نماینده موفق سینمای اجتماعی در گیشه؛ترکیب موفق هوتن شکیبا و الناز شاکردوست
امیر کاظمی با کت و شلوار
امیر کاظمی با کت و شلوار

علایق و حقایقی درباره امیر کاظمی

در ادامه بیوگرافی امیر کاظمی مروری میکنیم بر علایق و حقایقی درباره ی او.با ما همراه باشید.

عدم علاقه امیر کاظمی به بدنسازی

من اصلا از فیتنس و بدنسازی خوشم نمی آید و به نظرم کسانی که خیلی به این مساله می پردازند خصوصا بازیگرها فقط به درد بازی های کامپیوتری می خورند

بچه ۴ ساله در تئاتر شهر!

قبل از این‌که وارد سینما‌ شوم، این‌طوری نبود که خیلی از این دنیا دور باشم، به این دلیل که خانواده‌ام به‌شدت به فیلم و سینما علاقه‌مند بودند و می‌توانستی تمام فیلم‌های روز دنیا را در خانه ما پیدا کنی. ۵-۴ ساله بودم که ‌پدر و مادرم من را همراه خودشان به جشنواره‌های مختلف سینمایی و تئاتری می‌بردند،یعنی همان روزهایی که باید ‌بازی می‌کردم، بغل پدر و مادرم در سینما و تئاتر شهر بودم! من چه می‌دانستم «مکبث» چیست؟ ۷ سالم بود که ‌مادربزرگم با ما زندگی می‌کرد، مادربزرگم را به همراه دوستانش می‌نشاندم دمِ در و وقتی سبزی پاک می‌کردند، شروع می‌کردم برای‌شان نمایش عروسکی اجرا کردن! خدا بیامرزد مادربزرگم همیشه خیلی تشویقم می‌کرد، من هم از این اتفاقات خوشحال می‌شدم و دوست داشتم چیزی را خلق کنم. وقتی با پدر و مادرم به تئاتر می‌رفتیم، دوست داشتم بازی کنم، همیشه به مادرم می‌گفتم «مامان، نمی‌شه بری صحبت کنی منم بازی کنم؟!» این بازی کردن برایم خیلی جالب بود؛ باورتان نمی‌شود اما در خانه برای خودم اسلوموشن راه می‌رفتم، تیر می‌خوردم، می‌افتادم روی زمین، تیراندازی می‌کردم، مونولوگ می‌گفتم و..

در ۸ سالگی تنهایی رفتم سینما

لطف بزرگی که خانواده‌ام به من کرد، این بود که از اول آزادم گذاشتند؛ یادم هست ۸ سالم بود که برای دیدن فیلم «میکس» داریوش مهرجویی از خانه‌مان که آن زمان امیرآباد بود سوار تاکسی شدم رفتم سینما فلسطین؛ نمی‌دانید مردم چه صفی ‌برای دیدن این فیلم کشیده بودند، آنقدر که کلی پلیس آمده بودند تا نظم خیابان‌ به‌هم نریزد! وقتی نوبت من ‌شد بلیت بخرم، آنقدر پیشخوان گیشه سینما برایم بلند بود که مجبور شدم بدون این‌که کسی که پشت گیشه نشسته را ببینم، دستم را به هر زحمتی هست به پیشخوان برسانم، پول بلیت را بدهم و بروم داخل سالن! برنامه جشنواره را از صاحب گیشه ‌گرفتم، ‌گفتم آقا در فیلم «میکس» چه کسی بازی کرده؟ طرف گفت «خسرو شکیبایی.» من هم که دیوانه خسرو شکیبایی بودم، آنقدر که به پدرم گفته بودم یک پالتو شبیه پالتویی که ایشان تنش می‌کرد برایم بخرد تا شبیه او شوم!  یک صحنه از سینما فلسطین همان روز یادم هست که داشتم از ازدحام جمعیت و لگدهایی که می‌خوردم خفه می‌شدم تا این‌که یک جوانمرد از زمین بلندم کرد، گذاشت روی شانه‌هایش و به من گفت «بچه جون پدر و مادرت کجا هستند؟» من هم گفتم تنها آمده‌ام، می‌خواهم فیلم «میکس» را ببینم. جالب این‌که به هر زحمتی بود رفتم داخل سالن اما هیچ‌چیز از فیلم نمی‌فهمیدم، فقط آدم‌هایی را می‌دیدم که دست می‌زنند، شعر می‌خوانند و‌…! با این‌که هیچ‌چیز از آن فیلم نفهمیدم اما باز هم از سینما خوشم می‌آمد

کودکی امیر کاظمی
کودکی امیر کاظمی

انجام کارهای خانه توسط امیر کاظمی

راستش خیلی فرصت ورزش کردن ندارم اما کارهای خانه را انجام می دهم و فکر می کنم همین کارها باعث می شود روی فرم بمانم (می خندد)

جارو کردن ، ظرف شستن و شیشه تمیز کردن همه اینها را در خانه انجام می دهم که تحرک داشته باشم

علاقه امیر کاظمی به کار کمدی

کمدی  حال خودم را خوب می کند ترجیحم این است که این کار را ادامه بدهم چون کمدی موقعیت را دوست دارم

در کمدی موقعیت طنازی نمی کنی ، کار خاصی انجام نمی دهید بلکه در موقعیت هایی قرار می گیری که آن ها طنز به وجود می آورد و نیاز به مسخره بازی نیست

کم کاری امیر کاظمی در سینما

از شروع فعالیت هنری ام چهار پیشنهاد سینمایی داشته ام که همه آنها در این دو یا سه سال اخیر بوده است

ریما رامین فر کیست ؟ بیوگرافی کامل ریما رامین فر و همسرش امیر جعفری و ماجرای ازدواجشان

اما بدشانسی بازیگران تلویزیونی اینست که مدت طولانی درگیر یک پروژه هستند و هماهنگ کردن این های کمی سخت است و وقتی هم کار سریالی تمام می شود دیگر از کار سینمایی خبری نیست

خفگی امیر کاظمی با لباس تنگ

یکی از مسائلی که در لباس پوشیدن برایم مهم است و حتی سر صحنه کارها به گروه لباس می گویم اینست که سایز لباس هایی که می پوشم حتما باید XL باشد

شاید این سایز برای من خیلی بزرگ باشد اما اصلا نمی توانم لباس های تنگ و چسبان بپوشم چون احساس خفگی بهم دست می دهد

شروع فعالیت هنری امیر کاظمی

در بیوگرافی امیر کاظمی آمده است:او برای نخستین بار در فیلم کوتاه دوئت به کارگردانی مروتی در سال ۸۵ جلوی دوربین رفت. اما مسیر اصلی بازیگر شدن او همراه با یک اتفاق ساده بود؛ که این ماجرا را از زبان خودش میخوانیم:

یک روز قرار بود با «مرضیه برومند» سر صحنه سریال «کتاب‌فروشی هُدهُد»مصاحبه کنم. یک مقدار که از مصاحبه‌مان گذشت، دید دارم سوال‌های خوب و تخصصی از او می‌پرسم، خب چنین کاری از یک بچه ۱۵-۱۴ ساله بعید است! آخر مصاحبه خانم برومند گفت:« آفرین، فکر نمی‌کردم اینقدر خوب مصاحبه ‌‌کنی.» ۲ روز بعد خانم برومند به من زنگ زد و گفت: «امیر جان بیا سر صحنه می‌خواهم دوباره با هم مصاحبه کنیم

رفتم سر صحنه و ایشان به من گفت: «امیر جان دروغ گفتم بهت، نمی‌خواهم با هم مصاحبه کنیم، واقعیت این است که یکی از بازیگران ما که قرار بود نقش «سهیل اسپیلبرگ» را بازی کند، امروز نیامده و تو باید این کار را انجام دهی!» فکر کنید من صبح به هوای مصاحبه از خانه آمده‌ام بیرون اما الان ۲ صفحه دیالوگ دستم است و باید برای بازی کردن روبه‌روی دوربین مرضیه برومند خیلی سریع آماده شوم! ۳ دقیقه‌ای متن را خواندم و به خانم برومند گفتم: «من آماده‌ام!» صحنه را گرفتیم و خانم برومند به ‌همان برداشت اول رضایت داد! بعد خانم برومند آمد کنارم گفت: «تو کلاس بازیگری رفتی؟» گفتم نه، گفت: «خیلی خوب بازی کردی!» از منشی صحنه تا دستیارها همه از این اتفاق تعجب کرده بودند. خانم برومند به من گفت: «اگر کلاس بازیگری نرفتی، نرو، چون خرابت می‌کند!»می‌دانستم با یک سکانس بازی کردن، اتفاق ویژه‌ای‌ در بازیگری برایم نخواهد افتاد اما بالاخره نمی‌توانیم کتمان کنیم که بسیاری از خاطرات دوران کودکی ما با کارهای مرضیه برومند رقم خورده؛ «مدرسه موش‌ها»، «خانه مادر بزرگه»، «تهران ۱۱»، «هتل» و

این سکانس پایانی، سکانس آغازی فعالیت حرفه ای امیر کاظمی می شود.

در بیوگرافی امیر کاظمی قدم بعدی او بازی در سریال همه بچه های من در نقش پسرک کوچکی است که در کنار بازیگران بزرگی همچون مهرانه مهین ترابی خوش درخشید.

شروع حرفه ای امیر کاظمی از زبان خودش!

فکرش را بکن ! یک شب بخوابی و صبح با صدای زنگ موبایل همیشه خاموشت ( که هنوز هم نفهمیدم آن شب چه جوری روشن شد ! ) از خواب بیدار بشی و ببینی کارگردان محبوب فیلم ها و سریال های دوران کودکیت به تو پیشنهاد بازی در یکی از نقش های اصلی سریال جدیدش را می دهد!

روز هفتم شهریور ماه سال هشتاد و هفت برای من چنین روزی بود که اصلا نفهمیدم چه طور شب شد و امیدوارم همه شما چنین روزهای خوبی را تجربه کنید . دیدار مجدد با مرضیه برومند و بستن قرارداد برای بازی در سریال « همه بچه های من » اتفاقی بود که ظرف چند ساعت افتاد و آغازی شد برای طی کردن یک راه طولانی و یاد گرفتن تجربه حرفه ای از کسانی که شاید دو برابر سن من فقط تجربه کار در سینما و تلویزیون دارند

روزی که من برای حضور در پروژه هفتاد قسمتی « همه بچه های من » ( که بعدا به دلیل حجم بالای کار به ۴۲ قسمت تقلیل پیدا کرد ) قرارداد بستم ، تنها چند روز تا آغاز فیلمبرداری فرصت باقی بود که روزها درگیر کار عکاسی سریال ( همان عکس هایی که در تیتراژ و محیط خانه میبینید) و تستهای گریم و لباس بودیم ، بعد از ظهرها هم درگیر کارهای دفترم بودم و تنها شبها فرصتی بود برای تمرین و درآوردن نقش پویا .

سریال پلیسی سودا ؛ با هنرنمایی علیرضا طلیسچی

شاید الان خیلی ها بخندند اگر بنویسم برای درآوردن نقش پویا در اپیزودهای پایانی سریال به نسبت قسمتهای اول بنا به نوع قصه و تغییرات شخصیت ، چندین کیلو وزن اضافه کردم و این قضیه با قیاس تصویری کاملا محسوس است ! شاید برای خیلی ها عجیب باشد ، اگر بنویسم حتی روی راه رفتن و نوع گویش کلمات پویا در هر اپیزود به صورت دقیق کار شده . پویا در هر قسمت از سریال ( به تناسب موقعیت پیش آمده برای شخصیت ) تغییر حالت فیزیکی و روحی میدهد و این مسئله امری طبیعی در متد های بازیگری رایج در دنیاست و شاید تنها برای بخشی از کارگردانان و بازیگران عجیب باشد که بنا بر شرایط مالی و یا تولید فشرده ، فیلمنامه صبح روز فیلمبرداری به دستشان میرسد و طبیعتا انتظار تغییر شرایط نقش برای بازیگر و داشتن یک دکوپاژ حرفه ای از کارگردان نمی رود

امیر کاظمی در سريال همه بچه هاى من
امیر کاظمی در سريال همه بچه هاى من

مجری گری امیر کاظمی

در بیوگرافی امیر کاظمی آمده است در سال 1388 وقتی 19 ساله بود با علی محمدی و سارا رسول زاده اجرای برنامه مثبت من را در شبکه تهران تجربه کرد.

شهرت امیر کاظمی

او سپس در سال 94 با سریال شمعدونی به کارگردانی سروش صحت در کنار بازیگرانی چون آتنه فقیه‌نصیری و حسن معجونی به شهرت رسید.

امیر کاظمی در سریال شمعدونی
امیر کاظمی در سریال شمعدونی

یکی دیگر از بازی های ماندگار امیر کاظمی بازی در سریال وضعیت سفید در نقش شهروز در سال 1390 است.این مجموعه به کارگردانی حمید نعمت‌الله و به نویسندگی هادی مقدم‌دوست و حمید نعمت‌الله تهیه شده‌است.

برای شهروز غصه می‌خوردم!

سر «وضعیت سفید» حمید نعمت‌الله از من خواست برای نقش «شهروز» صداسازی کنم، بنابراین تصمیم گرفتیم برای این کاراکتر صدای زیری درنظر بگیریم، بنابراین مجبور بودم این کار را انجام بدهم درحالی‌که این صدا تمسخرآمیز هم نباشد! شخصیت «شهروز» یک پسر بچه‌ پررو‌ست که تمام فکر و ذکرش خارج است اما خارجی که فقط درباره‌اش چیزهایی شنیده و هیچ‌چیزی راجع به آن نمی‌داند! اصلا نمی‌داند خارج کجاست، هدفش از خارج رفتن هم، فقط سربازی نرفتن است.

امیر را نخواستم، شهروز را خواستم

همسر آقای رضا بختیاری دستیار حمید نعمت‌الله من را در «همه بچه‌های من» دیده بود و پیشنهاد کرده بود در «وضعیت سفید» برای نقش امیر از من استفاده کنند؛ زمانی که برای صحبت به دفتر آقای نعمت‌الله رفتم، هیچ بازیگر دیگری برای این‌ کار قرارداد نبسته بود. ۵-۴ هفته مداوم با آقای نعمت‌الله درباره کلیت کار صحبت و بحث می‌کردیم، وقتی برای نخستین بار آقای نعمت‌الله فیلمنامه را به من داد، گفت: «برو دیالوگ‌های «امیر» را بخوان.» آن زمان «امیر» نقش خشک‌تری نسبت به امروز داشت که «یونس غزالی» بازیش کرده. همین‌طوری که فیلمنامه را می‌خواندم، نقش «شهروز» را خیلی بیشتر دوست داشتم چون دیوانگی خاصی داشت، او هیچ‌کس از اهالی باغ را آدم حساب نمی‌کند و بقیه هم او را آدم حساب نمی‌کنند! همیشه مدعی است از همه بیشتر می‌فهمد، در حالی‌که همه می‌دانند اصلا نمی‌فهمد! فکر می‌کردم «امیرحسین رستمی» قرار است «شهروز» را بازی کند و واقعا غصه‌ام گرفته بود! وقتی با آقای نعمت‌الله داشتیم راجع به کاراکتر «امیر» حرف می‌زدیم، یک جایی انگار فهمید من این نقش را دوست ندارم، آنجا به آقای نعمت‌الله گفتم من «شهروز» را دوست دارم و ایشان هم قبول کرد این نقش را من بازی کنم.

امیر کاظمی در سریال وضعیت سفید
امیر کاظمی در سریال وضعیت سفید

در سال 95 با سریال لیسانسه ها بکارگردانی سروش صحت در کنار بازیگرانی چونی امیرحسین رستمی ، هوتن شکیبا و بهنام تشکر بسیار درخشید و بازی قابل قبولی از خود نشان داد.

لیسانسه‌ها یک مجموعهٔ تلویزیونی کمدی اجتماعی است که از سال ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۸ در سه فصل از شبکه سه پخش شده‌است.

معرفی مسابقه پدرخوانده + جزئیاتی از شیوه بازی پدرخوانده

فصل اول این سریال در ۲۸ قسمتِ ۴۰ دقیقه‌ای از ۴ دی‌ماه ۱۳۹۵ شروع و قسمت آخر آن ۱۳ بهمن ۱۳۹۵ پخش شد. پخش فصل دوم این سریال در ۴۱ قسمتِ ۴۰ دقیقه‌ای از ۴ آذر ۱۳۹۶ شروع و در ۲ بهمن ۱۳۹۶ به پایان رسید و فصل سوم آن به نام (فوق لیسانسه‌ها) در ۲۸ قسمت ۴۰ دقیقه ای از ۱۷ آبان ۱۳۹۸ روی آنتن رفت و در ۱۶ آذر ماه به پایان رسید.

امیر کاظمی در سریال لیسانسه ها
امیر کاظمی در سریال فوق لیسانسه ها

گفتگوی خواندنی با امیر کاظمی

دلمان نیامد در ادامه بیوگرافی امیر کاظمی مصاحبه ای که با ایشان انجام شده است را برایتان درج نکنیم ، با بازیگرآنلاین همراه باشید

آقای کاظمی چرا این قدر زود ازدواج کردی؟

به نظر شما مگه زود ازدواج کردم؟؟

نه اما فکر می کنم توی این سن و در ۲۱ سالگی برای تو و مهتاب زود بود؟

وقتی آدم مورد نظرت را پیدا کنی و با اون خوشبخت باشی یعنی این که درست انتخاب کردی و اون وقته که یک لحظه تاخیر هم جایز نیست، باید زود دست بجنبونی(با خنده)! برای من همین طوری بود با این که من اصلا فکرش را نمی کردم که توی این سن ازدواج کنم اما وقتی قراره که یک اتفاقی بیفته تو نمی تونی جلوی اون اتفاق رو بگیری، برای من و مهتاب هم همین طوری بود، این قدر همه چیز درست و سر جای خودش اتفاق افتاد که تا چشم باز کردیم دیدیم همه چیز تمام شده و الکی الکی شدم مَرد خانواده.

تا جایی که خبر داریم شما دو نفر مراسم عروسی هم نگرفتید چرا؟

به نظرم این درست ترین کاری بود که من و مهتاب انجام دادیم، همه حرف من اینه که اگه قراره کاری را انجام بدیم باید انجامش بدیم و به درست ترین شکل ممکن هم انجامش بدیم، از دید من و مهتاب، گرفتن عروسی کار جالبی نبود، آره عروسی نگرفتیم برای این که با خودمون گفتیم خرج عروسی را صرف خرید خونه و پس انداز کنیم، خُب قبل از ازدواج و در دوران نامزدی مون من واقعا آدم ولخرجی بودم و هر درآمدی را که از کارم داشتم تا ریال آخرش خرج می کردم. اما حالا قضیه کاملا فرق کرده، مسئولیت یک زندگی روی دوش من افتاده. ما مراسم عروسی نگرفیتیم تا اون پول را برای یک کار دیگه صرف کنیم.

گفتی که مراسم ازدواج و عقدتون خیلی ساده برگزار شده، می شه برام بگی که هزینه این مراسم برای امیر کاظمی چقدر تمام شد؟

شاید باورش برای کسانی که این گفتگو را می خوانند سخت باشد اما کل خرج مراسم برای من چیزی نزدیک به ۳۰۰ هزار تومان شد، خیلی ساده تر از اون چیزی که حتی خودم تصور می کردم، صادقانه اگر بگویم حتی مهتاب هم توقع زیادی نداشت، دو تایی با هم رفتیم و ۲ تا حلقه نقره خریدیم. با این که شاید از جانب خانواده ها هم خیلی در فشار بودیم که یک حلقه طلا، اما همین حلقه های نقره برای من و مهتاب اولین خرید مشترک زندگی بود البته پر از خاطرات شیرین شد، حتی توی سفر امسال شمال مهتاب همین حلقه نقره ای رو که شاید ارزش چندانی هم نداره گم کرد و ما از یک شهری به همون شهر مقصد برگشتیم و حلقه مهتاب را پیدا کردیم. چیزی که برات عزیز باشه هیچ وقت گُم نمی شه، برای همینه که می گم در عین سادگی هم می شه کاری کرد که احساس رضایت کنی. هزینه محضر و عاقد و دسته گل هم روی همین ۳۰۰ هزار تومن حساب شد.

مهتاب، همسرت راست می گه؟! تو دلت نمی خواست که مثلا یک حلقه گرون دستت کنی؟

نه! واقعا دلم نمی خواست، به قول تو یه حلقه گرون چند میلیون تومانی هم دستم کردم، چه اتفاقی می افتاد، وقتی من امیر را دارم یعنی همه دنیا را دارم، مراسم عروسی نگرفتیم، خُب الان اتفاقی افتاد؟ نه! مهم اینه که کنار کسی که دوستش داری احساس رضایت و خوشبختی کنی، باورت بشه که با هیچی هم می شه خوشبخت بود. گرفتن مراسم عروسی پر هزینه و مجلل که می شه عین اسراف، می شه عین ولخرجی، آخه چرا؟؟ باور کنید همه کسانی که مراسم عروسی پرهزینه و مجلل گرفتند و هزار و یک خرج اضافه هم داشتند حتی یک بار هم فیلم عروسی خودشون را کامل و با حوصله نگاه نکردند. وقتی می شه با هیچی هم خوشبخت بود پس چرا نباید این کار را کرد.

سفر فرشته حسینی به افغانستان

شما در حال مطالعه بیوگرافی امیر کاظمی در بازیگرآنلاین هستید.برای اطلاعات بیشتر تا پایان این مطلب با ما همراه باشید.

ماجرای آشنایی امیر کاظمی و همسرش

خیلی دلم می خواد بدونم شما دو نفر چطوری با هم دیگه آشنا شدید و امیر در تو چه چیزی دید که احساس کرد نیمه گمشده زندگی اش تویی؟

امیر: می شه این سوال را من جواب بدم. هرگز روز اولی که مهتاب را دیدم، فراموش نمی کنم، حتی وقتی از مهتاب هم خواستگاری کردم بهش گفتم که چطوری عاشقت شدم و حتی پلان به پلان اون روز را هم براش تعریف کردم و حالا یک بار دیگه برای شما هم تعریف می کنم، روز اولی که مهتاب را دیدم وسط حیاط دانشگاه تهران روی زمین نشسته بود و خیلی راحت و خودمونی داشت قورمه سبزی می خورد، اونم چه خوردنی که نصفی از همکلاسی هاش کنارش نشستن و به هیچکسی حتی یک لقمه هم تعارف نکرد. وای هنوز هم، او صحنه و با یادآوری اون روز حالم عوض می شه، توی اون لحظه این قدر حالم دگرگون شد و تو یک نگاه عاشق شدم که هم حرف زدن یادم رفت هم این که اون روز از انقلاب تا شهرک غرب را پیاده رفتم. این اتفاق ساده تمام زندگی من را عوض کرد و دو سال من تحمل کردم برای رسیدن به مهتاب.

مهتاب از کدوم یکی از کارهای همسرت بیشتر از بقیه حرص می خوری؟

مهربونی کردن بیش از حدش به آدمها. من اصلا مخالف مهربونی کردن و خوبی نیستم اما معتقدم باید به کسانی مهربونی کرد که لااقل لایق اون مهربونی باشند، امیر خیلی خوبه، نه تنها خودش همه اعضای خانواده اش این طوری هستند، به خصوص پدرش و فکر می کنم امیر هم به پدرش رفته، پدر امیر آدمی است که اگر کسی در حقش بدی هم بکنه باز هم به اون آدم، خوبی می کنه و امیر هم درست مثل پدرش می مونه، واقعا بلد نیست بدی کنه برای همین بعضی وقت ها از این کار امیر و این که زیادی نسبت به آدم های اطرافش، مهربونی افراطی می کنه حرص می خورم.

توی این مدت آشنایی تون و جدی شدن مسئله ازدواج تون اولین قهر و بحث که با هم دیگه کردید کی بوده و سر چی؟

امیر که اصلا بلد نیست قهر کنه و من هم اگر بلد باشم که نیستم نمی تونم با کسی قهر کنم، اصلا فلسفه و مفهوم قهر را نمی فهمم و نمی دونم چرا باید با کسی قهر کرد. یکی از نکاتی که من و امیر در اون تفاهم کامل داریم اینه که درباره هر چیزی با هم دیگه مشورت می کنیم و اگر مسئله ای هم اتفاق بیفته درباره اون حرف می زنیم، نه این که با همدیگه بحث و

قهر کنیم، به نوعی کارهامون و دلایل مون رو به شور می ذاریم و برای هم حُرمت و احترام زیادی قائلم هستیم و تا به امروز هم نه دعوا کردیم، نه بحث و قهر!!

مهتاب، خوشبختی را تعریف کن؟

خوشبختی یعنی امیر، خوشبختی یعنی لمس همین چیزهای کوچیکی که شاید تو نگاه خیلی ها به نظر نیاد.

خوشبختی یعنی وقتی اراده کنی باید هدفت را به دست بیاری، خوشبختی یعنی همون چیزی که آرزوش را داشتی و نمی دونستی کیه و چطوری به دستت رسیده و بی هیچ برنامه ای سر و کله اش توی زندگی ات پیدا شده، خوشبختی یعنی کسی که باهاش به آرامش برسی.

زندگی هادی کاظمی از کارگری تا شهرت و ازدواج با سمانه پاکدل + کلیپ عروسی

امیر: خوشبختی یعنی از شرایطی که داری حتی اگر بد، راضی باشی و لذت ببری خوشبختی یعنی برای طرف مقابلت از جونت مایه بذاری و کاری کنی که اون آدم بی نهایت خوشحال باشه و کاری کنی که به خاطر اون زندگی کنی.

امیر کاظمی از ورزش تا بازیگری

مایلیم بیشتر درباره ارتباط بین ورزش و سینما حرف بزنیم. با بازیگری رو به رو هستیم که تا همین چند سال قبل خبرنگار بود و بعد از آن هم یک ورزشکار حرفه ای رشته اسکیت. بعد هم ورزش اسکیت را تا رده حرفه ای و ملی ادامه داد و ناگهان تبدیل شد به یک بازیگر جوان و خوش آتیه.

راستش من باید اعتراف کنم که معمولا آدم صفر و صدی هستم. یعنی یا کاری را با تمام وجود انجام می دهم یا اصلا به درجه ای از شناخت اولیه اش هم نمی رسم. این البته خب ایراد است اما حضور من در ورزش و سینما و کار خبری، همه اش نشات گرفته از این خصلت رفتاری ام بود.

بیرون کردن امیر کاظمی از نمایشگاه!

 قبل از ورود به ورزش، یک سوال کوتاه درباره سریال شمعدونی. الان که بازیگر شدی بیشتر توی چشم رفتی یا وقتی که یک ورزشکار حرفه ای بودی؟ یا حتی وقتی خبرنگار حوزه سینمایی بودی؟

راستش این سریال یک چیز عجیب و غریب بود. یعنی خود من هم فکر نمی کردم تا این حد دیده شوم. طبیعتا از دوران ورزش و خبرنگاری، بیشتر دیده می شوم. همین چند وقت قبل برای بازدید به نمایشگاه رفته بودم این قدر که اطراف من شلوغ شد و مردم تجمع کردند دست آخر حفاظت نمایشگاه خیلی محترمانه من را از سالن بیرون کرد.

با این اوضاع کتاب هم خریدی؟

بله، کتاب خریدن یک اصل فرهنگی است که ما رعایت می کنیم.مثلا خود من؛ سه هزار تومان کتاب خریدم و بیست و پنج هزار تومان هم خوراکی خوردم. یکی از رسوم نمایشگاه همین است. مقدار محدودی کتاب خریدن و مقدار انبوهی خوراکی خوردن!

مشخصا چه اتفاقی افتاد که بازیگری شدی؟

علاقه مند بودم به کار خبری. از سن خیلی کم شروع کردم به وبلاگ نویسی و در مورد بازیگرها در وبلاگم بیشتر خبر می گذاشتم و کارم اختصاصی تر شد. کمی هم با بازیگرها ارتباط برقرار کردم و آن ها هم خوششان می آمد چون بچه بودم، می گفتند این بچه هم داره کار می کنه بگذار کمکش کنیم. مثلا فرهاد آییش و سروش صحت از افرادی بودند که خیلی کمک می کردند و حتی با سروش سر تئاتر پنجره ها مصاحبه هم کردم. البته فکر نمی کنم الان یادش باشد.

امیر کاظمی و سروش صحت
امیر کاظمی و سروش صحت

چه اتفاقی افتاد که به صورت جدی تر وارد کار بازیگری شدی؟

امیر قادری و نیما حسنی نسب سایتی راه انداخته بودند به اسم سینمای ما و به من زنگ زدند و خواستند که با آن ها همکاری کنم. فکر کنم نمی دانستند من چند ساله هستم، چون از سن بلوغ صدای من همین قدر بم بود و از پشت تلفن همه فکر می کردند سن و سالم بالاست. یادم هست وقتی برای اولین بار من را دیدند با تعجب گفتند واقعا این صدای پشت تلفن تو هستی؟ کم کم کار جدی شد و از همان سایت وارد بازیگری شدم.

سر صحنه کتاب فروشی هدهد مرضیه برومند رفته بودم برای گزارش، و سکانس پایانی فیلم قرار بود ضبط شود. یک بازیگری قرار بود در این سکانس باشد و تصادف کرده بود. خانم برومند گفت تو می توانی بازی کنی؟ من گفتم بلد نیستم و چه کار کنم و این ها… متن را دادند و رفتم دو دور خواندم و بعد با دو برداشت کار انجام شد. دلیل دو برداشت هم این بود که در برداشت اول صدا قطع بود وگرنه من بدون اشکال انجام دادم.

علت فوت ناگهان حسن جوهرچی چه بود؟

راستش من خیلی خوب بازی کردم اما همه حواسم به این بود که بابت این کار به من پول می دهند یا نه. خب بچه سال بودم و همه حواسم به این بود که از راه سینما بتوانم پولدار شوم. (با خنده)بیوگرافی امیر کاظمی

دستمزد امیر کاظمی

بابت اولین فیلم جدی که کار کردی چقدر دستمزد گرفتی؟

دو سال بعد گلاره عباسی که هنوز بازیگر نبود از طرف خانم برومند زنگ زد به من و گفت خانم برومند می خواهد یک کاری بسازد به اسم همه بچه های من و گفته شما هم بیا برای بازی. من فکر می کردم دوباره یکی از همان سکانس های پنج دقیقه ای است و گفتم که من نمی آیم برای بازی، اما می آیم خود خانم برومند را ببینم.

خانم برومند آمد داخل اتاق، لبخندی زد و گفت: «آفرین بزرگ شدی،» به بقیه هم گفت خودشه و رفت بیرون. گفتم خانم برومند نمی‌خواهم بازی کنم، در همین گیرودار «رامین ناصر‌نصیر» دستم را گرفت و گفت، امیر جان این صفحه را بخوان، بعد بردنم در اتاق دورخوانی دیدم «علیرضا خمسه»، «مهرانه مهین ترابی»، «امیرحسین صدیق» و… در حال تمرین هستند و من هم قرار است نقش «پویا» را در «همه بچه‌های من» بازی کنم! گفتم امیر چی بهتر از این می‌خواهی؟ این همه بازیگر خوب، تو هم که یک نقش خوب و اصلی در این کار داری.

آن جا خانم برومند یک نوشته ای را دادند به من، شروع کردم به ورق زدن، پرسیدم کدام نقش است؟ گفت: پویا. دیدم پویا همه جا هست و یکی از نقش های اصلی است.

بعد از آن رفتیم سر قرارداد و رسیدیم به مساله پول.موضوع هم مال ده سال پیش است. من با خودم گفتم اگر دویست و پنجاه تومان بدهند دیگر خیلی خوب می شود؛ یعنی فکر می کردم دویست و پنجاه هزار تومان مال خودم. بعد قرارداد را که دیدم زده بود هفتصد و پنجاه هزار تومانی ماهی! و خب من با آن تصوراتی که داشتم، طوری قرارداد امضا کردم که پاره شد!

مدرسه ای می رفتی که تنها فرد علاقه مند به ورزش در آن جا بودی؟

نه خیر، علامه طباطبایی یکی از بهترین مدرسه هاست و من هم به طور شانسی از دوره راهنمایی تا آخر دبیرستانم را آن جا قبول شدم. اما اصلا درسخوان نبودم.

نمره بالای من دوازده و چهارده بود و همیشه زنگ های ورزش می گفتم من دیسک کمر دارم و خودم هم نمی دانستم بچه ۱۶ ساله دیسک کمرش کجا بود! می رفتم داخل کلاس، روی تخته چرند می نوشتم و معلم زنگ بعد هم می آمد می دید و من را می انداخت بیرون.

داخل مدرسه بودی شیطنت می کردی؟

بله، از یک زمانی به بعد حتی مدرسه هم نمی رفتم. در علامه روال از این قرار است که اگر یک ساعت دیر بروید مدرسه، اول به پدرت زنگ می زنند، بعد به مادرت و حتی تا همسایه ها هم پیش می روند تا پیدایت کنند. بعد من در آن شرایط حفاظت شده طوری نمی رفتم مدرسه که هیچ کس نمی فهمید. صبح به صبح می رفتم مدرسه توی صف حاضری ام را می زدم و می رفتم خانه و ادامه خواب! از یک جایی به بعد مدیر مدرسه فهمید من در می روم، به خاطر من پول داد یک نفر را استخدام کرد که باید بایستد دم در. روز اول هم دست من را گرفت برد پیش دربان و گفت من دارم به تو پول می دهم که فقط این یک نفر را نگذاری در بره. بقیه نمی رن، این به هیچ دلیلی نرود از دیوار، در و… آن روز را با نهایت تلاشم نتوانستم برم بیرون.

با وجود این همه تدابیر امنیتی باز هم از مدرسه فرار کردی؟

معرفی فیلم سینمایی غریب با محوریت زندگی مسیح کردستان

بله، فردای همان روز از خانه چادر مادرم را برداشتم گذاشتم توی کیفم و بعد از این که همه از سر صف رفتند بالا، رفتم دستشویی چادر را پوشیدم و رفتم بیرون. سر این چادر سرکردن هم چند بار داشتم گیر می افتادم که به خیر گذشت، چون کفشم مردانه نوک تیز بود و چادر هم کوتاه، یک روز ناظم جلوی من را گرفت و گفت خانم کجا؟ من (با صدای زنونه): ببخشید من مادر فلانی هستم امکانش هست با مدیرتون صحبت کنم؟

ناظم گفت بله خواهش می کنم بفرمایید این طرفی و من داشتم می رفتم بیرون که گفت از این طرفی و خلاصه تا اتاق خود مدیر هم از کنارم تکان نمی خورد و من را راهنمایی می کرد که از کدام طرف بروم. حالا کفش های من هم هی از زیر چادر می زد بیرون. خلاصه از یک کلاسی سروصدا آمد و ناظم رفت و من هم از فرصت استفاده کردم و فرار کردم.بیوگرافی امیر کاظمی

همه این ها را گفتیم تا برسیم به این جا که یک نفر که از ورزش و مدرسه و… فراری بوده، می شود عضو تیم ملی اسکیت! چه جوری؟

این همان قضیه صفر تا صد است که گفتم. پدربزرگ من آلمان زندگی می کند و مادرم به او سفارش داد برای امیر یک کفش اسکیت بفرست. پدربزرگم فرستاد و من جعبه کفش را باز کردم و پوشیدم بعد هم با آن خوردم زمین و خیلی بدم آمد. به مادرم گفتم بیا این را بفروشیم پلی استیشن بخریم.

مادرم هم که دید چاره ای ندارد گفت خب هر چی تو بخوای و رفتیم که کفش را بفروشیم. دیدیم هیچ کس آن را نمی خرید. چون مارکش را نمی شناختند. بعد دیگر مادرم گفت حالا برو کلاس اگر یاد نگرفتی بعدا فکری به حالش می کنیم.

من رفتم آموزش سبک نمایشی در باشگاه انقلاب ثبت نام کردم. به من گفتند اگر یک سال و نیم مداوم بیایی می توانی دوره را تمام کنی و من همان جلسه اول این قدر از اسکیت خوشم آمد که همان جلسه او رو به روی خانه مان در دانشگاه تهران هم کلاس اسکیت داشت و ثبت نام کردم.

سه روز باشگاه انقلاب می رفتم و سه روز دانشگاه تهران که البته آن جا هیچ کس نبود، فقط من بودم ومربی و مربی هم با من خیلی خوب اسکیت کار کرد تا جایی که سر یک ماه من کل اسکیت نمایشی را تمام کردم و بچه های باشگاه انقلاب هنوز دو قدم راه می آمدند و بعد با صورت می خوردند زمین. بعد من آن جا کامل برای خودم می چرخیدم و سرعت می رفتم. این فخر فروختن برایم خیلی خوشایند بود، طوری که من هفت صبح اسکیت به پا می کردم و می رفتم پارک لاله و نه و ده شب با کتک بر می گشتم خانه. اصلا دیگر کفش معمولی پایم نبود.

چه شد تا تیم ملی رفتی و بعد هم ادامه ندادی؟

گذشت، تا این که یک ماه رفتم تیم اسکیت شهرداری و کنار آدم های بیست، بیست و پنج ساله تمرین های سخت انجام دادم. مثلا تابستان ساعت هفت صبح می رفتیم پیست پارک لاله و تا ساعت دو بدون این که اجازه داشته باشیم آب بخوریم تمرین می کردیم. من هم که ۱۲ سالم بیشتر نبود، دیدم که نمی توانم بیشتر از این سختی تحمل کنم و مثل بقیه جاهایی که بهم سخت گذشت فرار کردم و این کلمه «باید» را از رویش برداشتم.

بعد از ازدواجت چه ورزش هایی انجام می دهی؟

الان ورزش های جدیدی را خودم ابداع کردم. ورزشی هست که در خانه انجام می شود و خیلی مفید است و توصیه می کنم به همه. روزی دو سه دفعه جارو می زنم، بخارشوی می کشم، ظرف می شویم، غذا درست می کنم و خیلی هم کالری می سوزانم.

ناگفته های زندگی شبنم مقدمی زن هزار چهره سینما از پرستاری تا دنیای بازیگری

چون خانه ای که می نشینیم از این مدل خانه های بزرگ قدیمی است که وقتی از آن ته شروع می کنم جاروکشیدن تا به این سر برسم دوباره آن ته خاک نشسته. یک حیاط کوچکی هم دارم و بهش خیلی می رسم که خیلی ورزش سنگینی هم هست. باغچه بیل می زنم، درخت ها را آب می دهم، جارو می زنم. الان هم همه ش استرس دارم که نور می رود و باید برسم درخت ها را آب بدهم.

خودت از اول این ورزش ها را دوست داشتی یا بهت القا شده توسط خانم که دوست داشته باشی؟

آدمی که توی سن کم ازدواج می کند این قابلیت تغییر را دارد. مثلا من آب می خوردم لیوان را همین کنارم می گذاشتم و برای لیوان آب یا چای بعدی مادرم دوباره لیوان می آورد برایم و تا آخر شب می دیدی یک عالم لیوان کنار من جمع شده و من هنوز هیچ تکانی نخورده ام اما وقتی که ازدواج کردم دیدم باید یک تکانی بخوریم و با همکارها را انجام بدهیم. من الان موقع ظرف شستن پنجاه درصد کار را انجام می دهم و می گویم خب حالا بیا بنشین بعد!!

اگر فیلمی با محتوای ورزشی پیشنهاد شود قبول می کنی؟

خب البته اگر کار خوب باشد قبول می کنم اما می روم و روی اطلاعاتم کار می کنم،چون دوست دارم بتوانم در مورد کاری که می خواهم انجام بدهم پیشنهاد بدهم.

لیست آثار هنری امیر کاظمی

در ادامه بیوگرافی امیر کاظمی بازیگر با خانمان باید بگوییم در جدول‌های جداگانه می‌توانید فهرست آثاری که او در آنها به هنرنمایی پرداخته است را مشاهده کنید.

آثار تلویزیونی امیر کاظمی

بازیگری امیر کاظمی

سالنام مجموعهکارگردانشبکه
۱۴۰۰همبازیسروش محمدزادهشبکه دو
۱۳۹۹با خانمانبرزو نیک‌نژادشبکه سه
۱۳۹۸سرگذشت (اپیزود نشانچی)سید جمال سید حاتمیشبکه یک
فوق لیسانسه‌هاسروش صحتشبکه سه
به رنگ خاکحسن لفافیان و سید محسن یوسفیشبکه یک
۱۳۹۶محکومین (اپیزود دریا)سید جمال سید حاتمیشبکه یک
لیسانسه‌ها (فصل دوم)سروش صحتشبکه سه
۱۳۹۵لیسانسه‌ها (فصل اول)سروش صحتشبکه سه
گشت ویژهمهدی رحمانیشبکه یک
۱۳۹۴شمعدونیسروش صحتشبکه سه
۱۳۹۳هفت‌سنگعلیرضا بذر افشانشبکه سه
۱۳۹۲خواب بلنداحمد کاوریشبکه سه
۱۳۹۲زمانی برای عاشقیمحمدحسین لطیفیشبکه پنج
۱۳۹۰خانه اجاره ایرامین ناصر نصیر و شاهد احمدلوشبکه سه
وضعیت سفیدحمید نعمت‌اللهشبکه سه
۱۳۸۹اینجا تهران استآرش معیریانشبکه پنج
۱۳۸۷همه بچه‌های منمرضیه برومندشبکه یک
۱۳۸۵کتاب‌فروشی هدهدمرضیه برومندشبکه سه
امیر کاظمی در سریال به رنگ خاک
امیر کاظمی در سریال به رنگ خاک
امیر کاظمی در سریال گشت ویژه
امیر کاظمی در سریال گشت ویژه

امیر کاظمی در شبکه نمایش خانگی

سالنام مجموعهکارگردان
۱۴۰۰شب‌های مافیاسعید ابوطالب
۱۴۰۰جزیرهسیروس مقدم
۱۴۰۰جوکراحسان علیخانی، سید حامد میرفتاحی
امیر کاظمی در شبهای مافیا
امیر کاظمی در شبهای مافیا

اجرای امیر کاظمی

سالنام برنامهکارگردانشبکه
۱۳۹۹بر خط شو (شهر بازی)امیر اصانلوشبکه پنج
۱۳۹۱سپید پررنگالهه بهبودیشبکه دو
۱۳۸۸مثبت مننوید محمودیشبکه پنج
امیر کاظمی در برنامه مثبت من
امیر کاظمی در برنامه مثبت من

تئاتر امیر کاظمی

  • رقص روی لیوانها (مهتاب محسنی)
  • زندانی خیابان دوم(مه‌لقا باقری) سالن استاد سمندریان – تماشاخانه ایرانشهر

جوایز و افتخارات امیر کاظمی

سالجایزهردهنتیجه
۱۳۹۶جشن حافظبهترین بازیگر مردنامزدشده
۱۳۹۷پنجمین جشنواره تلویزیونی جام جم (بخش مردمی)بهترین بازیگر مردنامزدشده

صفحه اینستاگرام امیر کاظمی

امیر کاظمی ، از سلبریتی های فعال در اینستاگرام بوده و ظرف چند سال اخیر 257 پست به اشتراک گذاشته که بررسی اینستاگرامش، در واقع مروری است بر بیوگرافی امیر کاظمی و فعالیت هنری ایشان در عرصه سینما و تلویزیون. لذا برای آشنایی با سبک زندگی دیجیتالی امیر کاظمی و پشت صحنه فیلم ها و سریال هایی که ایشان در آن نقش آفرینی کرده است و بیوگرافی امیر کاظمی ، به اینستاگرامش مراجعه کنید. آدرس اینستاگرام امیر کاظمی @amirkazemi1 میباشد و 286 هزار دنبال کننده دارد.

صفحه اینستاگرام امیر کاظمی

۱
۲
۳
۴
۵
میانگین امتیازات ۵ از ۵
از مجموع ۲ رای

بازیگر انلاین

آخرین اخبار بازیگران زن و مرد سینمای ایران و جهان، عکس های جدید سلبریتی ها، عکس های بازیگران قدیمی و بیوگرافی بازیگران را در بازیگر آنلاین | بازیگرآنلاین دنبال کنید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا